محورهای عدالت در عصر ظهور

                                             محورهای عدالت در عصر ظهور

                                         امام زمان

جامعه مهدوی، عدالت اجتماعی

به باور بسیاری از مردم پس از ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، همه مشکلات و گرفتاری ها در مدت کوتاهی، به آسانی از جهان رخت بر می بندد و جهان پر از عدل و داد می شود، اما در واقع چنین نیست. جهان آفرینش و تغییر و تحولات اجتماعی بر سنت ها و قوانین ثابت و تغییرناپذیری استوار است و یکی از سنت های الهی، امتحان و ابتلای ملتهای و اقوام است. جوامع بشری در این امتحان، سختی ها و مشکلاتی را برای پیامبران الهی و وارثان آنان به وجود آورده اند. امام مهدی(عج) در دوران حکومت خود، با مشکلاتی مواجه خواهد بود و رمز اصلی پیروزی امام (عج)، نه معجزه که حرکت در مسیر سنتهای الهی حاکم بر هستی است، و بهره مندی امام(عج) از امدادهای غیبی نیز بر پایه همین سنتها خواهد بود.

ادامه نوشته

حضرت عیسى و یارى امام زمان (علیه السلام)

                               حضرت عیسى و یارى امام زمان (علیه السلام)

                                        امام زمان

حضرت روح اللّه، عیسى بن مریم (علیهما السلام) براى یارى حضرت مهدى (علیه السلام) از آسمان فرود مى آید و پشت سر آن حضرت نماز مى خواند.

حسن بن سلیمان حلّى در كتاب (مختصر) آورده است كه خداى تعالى در شب معراج به رسول خود فرمود: (من این لطف را به تو نموده ام كه بیرون مى آورم از صلب على، یازده فرزند را كه همه از ذریّه تو و فاطمه باشند، كه حضرت عیسى در پشت سر آخرین آنها یعنى حضرت مهدى نماز مى گذارد و او زمین را پر از عدل مى كند و به واسطه او، گمراه را هدایت مى كنم، كور را عافیت و سلامتى، و مریض را شفا مى دهم).

ادامه نوشته

فرهنگ انتظار

                                                            فرهنگ انتظار

                                            تشرف، امام زمان ،مهدی ،جمکران ،تبیان

براى بیان کردن فرهنگ انتظار باید مؤلفه هاى انتظار بیان گردد; زیرا در پرتو بیان مؤلفه ها و ویژگى هاى فرهنگ انتظار، مى توان به فرهنگ انتظار پى برد از این رو نکات اصولى که فرهنگ انتظار برآن استوار است بیان می گردد:

 

ادامه نوشته

تغییرات ایجاد شده در زمان ظهور

                                 تغییرات ایجاد شده در زمان ظهور

                                  امام زمان

حیات فرهنگی در جامعه مهدوی                                                              

عصر امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف، عصر حاكمیت نور دانش و بینش و از درخشان ‏ترین و زیباترین اعصار روى كره زمین از آغاز آفرینش جهان و انسان خواهد بود. در عصر درخشان امام مهدى(عج)، حیات فرهنگى به گونه ‏اى شكوفا و بارور مى‏ گردد و دانش و فرهنگ و معنویت به ویژه علوم دینى و احكام و مقررات و معارف انسان ‏ساز اسلام در سراسر گیتى بسط و گسترش مى ‏یابد و چرخ‏ هاى فرهنگ و آگاهى و شناخت با سرعت وصف ‏ناپذیرى به حركت مى ‏افتد.

ادامه نوشته

 سخنان پیامبر (ص) درباره امام زمان (عج)

                                  سخنان پیامبر (ص) درباره امام زمان (عج)

                                          امام زمان (عج)

پیامبر اکرم (ص): مهدی از فرزندان من است اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است، از نظر اخلاق و رفتار شبیه ترین مردم به من است، برای او غیبت و حیرتی است که امتها در آن گمراه شوند ، سپس مانند شهاب ثاقب پیش اید و زمین را پر از عدل و داد نماید همانگونه که پر از ظلم و جور شده باشد.

 امام محمد باقر(ع) از پیامبر اکرم (ص) روایت می کند که فرمود: خوشا بر احوال کسی که قائم اهل بیت مرا ادراک کرده و در غیبت و پیش از قیامش پیرو او باشد، دوستانش را دوست بدارد و با دشمنانش دشمن باشد، چنین کسی در روز قیامت از رفقا و دوستان من و گرامی ترین امت من خواهد بود.

امام علی (ع) از حضرت محمد (ص) روایت می کند که حضرت فرمودند: برترین عبادت انتظار فرج است.

ابن عباس از رسول خدا (ص) روایت کرده که فرمود : علی بن ابی طالب پس از من امام امت و خلیفه من بر آنان خواهد بود و قائم منتظری که زمین را پر از عدل و داد نماید همانگونه که پر از ظلم و جور شده باشد از فرزندان اوست و قسم به خدایی که مرا بشیر و نذیر مبعوث فرمود کسانی که در دوران غیبتش بر اعتقاد بدو ثابت باشند از کبریت احمر کمیاب ترند؛  آنگاه جابربن عبدالله انصاری گفت: آیا قائمی که از فرزندان توست غیبت دارد؟ فرمود: به خدا چنین است تا در آن غیبت مومنان باز شناخته شده و کافران نابود شوند، ای جابر! این امر از امور الهی و سری از اسرار ربوبی و مستور از بندگان خدا است ، مبادا در آن شک کنی که شک در امر خدای تعالی کفر است.

از امام صادق(ع) روایت است که پیامبر اکرم(ص) به علی(ع) فرمود: ای علی! بدان که شگفت انگیزترین مردم از جهت ایمان و عظیم ترین آنها از روی یقین ، مردمی هستند که در آخرالزمان خواهند بود پیامبر را ندیده اند و از امام نیز محجوبند ، اما به سوادی که بر بیاضی رقم خورده است ایمان دارند.

 

 


منبع: کمال الدین و تمام النعمه ، ج ۱ ، باب ۲۵

نشانه های ظهور امام زمان (عج)

نشانه های ظهور امام زمان (عج)

ظهور

ظهور منجی بشر در دوران آخرزمان، باوری است قطعی و همگانی. ادیان و شرایع توحیدی و غیرتوحیدی و نیز بعضی از مكاتب بشری، نوید چنین روزی را به پیروان خویش داده‏اند. در این میان، اسلام با مبانی قویِ نظری و عملی، موضوع ظهور را به صورت صحیح تبیین كرده و با راهكارهای مناسب و درخور، واژه انتظار و منتظرِ مصلح را در میان جوامع اسلامی تبیین كرده است.

واژه مهدویّت و مهدی علیه‏السلام تبلور فرهنگ انتظار است كه همه مسلمین، اعم از شیعه و اهل سنت در باور داشتِ آن، اتفاق نظر دارند. از زمان ظهور اسلام، پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اهل بیت علیهم‏السلام و صحابه و یاران ایشان، عهده‏دار تبیین فرهنگِ مهدویت بوده‏اند و این رسالت در هر عصری، میان آنها ادامه پیدا كرده تا دوران غیبت كبرایِ امام زمان علیه‏السلام كه در این برهه مهم و حساس، علما و مبلغان دینی مسئولیت تبیین و تثبیت آن را به عهده گرفته و مردم را به فرا رسیدن روزگار ظهور امیدوار می‏كنند.

 

ضرورت بیان نشانه‏های ظهور

هر مسئله‏ای كه اهمیت و مقبولیت عمومی داشته باشد، مخاطرات و تهدیدها نسبت به آن از ناحیه سودجویان و فرصت طلبان بیشتر خواهد شد؛ از جمله این مسائل كه دارای شاخصه‏های جهانی و همگانی است، ظهور منجی است كه به منزله اعتقاد و باور عمومی در همه ادیان مطرح شده است. طبیعی است افرادی كه به دنبال منفعت و سودجویی فردی‏اند با آزمندی بسیار و با ظاهر سازی فریبنده به اغفال مردم می‏پردازند تا به نیّت سوء خود برسند.

از اینرو بیان نشانه‏ها و علایم ظهور، ضروری است و رهبران و بزرگان دین، برای جلوگیری از این انحراف ها و كج‏روی ها و برای حفظ باورهای اصیل مردم، باید منجی و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه‏ها و خصال معرفی نمایند و برای ظهور و قیام او نشانه‏ها و علایمی را بیان كنند تا مردم در تمیز سره از ناسره در تحیر و تردید نمانند.

از همین رو در روایات و احادیث بسیاری منجیِ آخر زمان (= حضرت مهدی علیه‏السلام ) و كیفیت ظهور او، با تمام علایم و نشانه‏ها بیان شده است.

در رویكرد كلی و كلان، می‏توان نشانه‏ها و علایم ظهور امام زمان علیه‏السلام را به انواع مختلف تقسیم كرد كه به یكایک آنها خواهیم    

نشانه های مهدویت عبارتند از :

 

الف) نشانه‏های عام و خاص

1. نشانه‏های عام:

آن دسته از نشانه‏ها و علایمی كه شاخصه‏های كلی و عمومی دارند یعنی در قالب پدیده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصی متصف نشده‏اند، «علایم عمومی» نامیده می‏شوند؛ نظیر احادیث و روایاتی كه از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر می‏دهند و از انحرافات و كج رویهایی كه در آن دوره رخ می‏دهد سخن به میان آورده‏اند كه در واقع، نوعی بیان علایم و نشانه‏های ظهور امام زمان علیه‏السلام است، امّا در قالب و معیار كلی و عمومی.

ظهور و خروج افرادی به نام «دجال» و «سفیانی» كه مظهر ضلالت و گمراهی و نیز قیام افرادی مثل یمانی و سید خراسانی كه سنبل هدایت هستند جزء علایم خاص شمرده می‏شود و در احادیث، با اسم و رسم و با ویژگیهای مخصوصشان وارد شده است.

«عَنْ اِبْنِ عَباس عَنْ رَسُولِ اللّه‏ِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : فِی حَدیثٍ اَنَّ اللّه‏َ اَوْحی اِلَیهِ لَیْلَةً اَسْری بِهِ اَنْ یُوصِیَ اِلی عَلِیِّ وَاَخْبَرَهُ بِالْأَئِمّةِ مِنْ وُلْدِهِ اِلی اَنْ قالَ وَآخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ یُصَلّی عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ یَمْلأُ الاَْرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَورا وَظُلْما... فَقُلْتُ اِلهی وَسَیِّدی مَتی یَكُوُنُ ذاكَ؟ فَاَوْحَی اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ اِلَیَّ: یَكُوُنُ ذالِكَ اِذا رُفِعَ الْعِلْمُ وَظَهَرَ الْجَهْلُ وَكَثُرَ القِراءَةُ وَقَلَّ الْعَمَلُ وَكَثُرَ الْقَتْلُ وَقَلَّ الْفُقَهاء وَالْهادُونَ وَكَثُرَ فُقَهاءُ الضَّلالةِ وَالْخَوْنَةِ... وَكَثُرَ الْجَورُ وَالْفَسادُ وَظَهَرَ الْمُنْكَرُ وَاَمَرَ اُمّتُكَ بِهِ وَنَهی عَنِ الْمَعْروُفِ...؛1

ابن عباس می‏گوید: «در شب معراج، مطالبی به رسول اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وحی شد كه باید به حضرت علی علیه‏السلام سفارش كند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت كه از فرزندانش هستند خبر داد؛ تا آنجا كه فرمود: آخرین آنها [نشانه هایی دارد؛ از جمله اینكه [عیسی بن مریم پشت سرش نماز می‏خواند؛ زمین را پر از عدل و داد می‏كند، چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد،... عرض كردم: خداوندا! آن كی خواهد شد؟ خداوند به من وحی كرد: هر گاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی ظاهر شود؛ قرائتهای [قرآن [زیاد امّا عمل كم شود؛ قتل و كشتار زیاد شود، فقهاء و هدایت كنندگان واقعی كم شوند؛ علمای فاسق و خیانتكار زیاد شوند،... جور و فساد زیاد شود؛ منكر ظاهر شود؛ امت تو امر به منكر و نهی از معروف كنند،...»

ظهور

«حضرت علی علیه‏السلام در جواب سؤال «صعصعة بن صوحان» ـ كه از یاران آن حضرت بود ـ در باب دجّال و خروجش، و پیرامون نشانه‏هایی از ظهور امام زمان علیه‏السلام ، چنین فرمودند:

«فَاِنَّ عَلامَةَ ذلِكَ اِذا اَماتَ النّاسُ الصَّلاةَ وَاَضاعُوا الاَمانَةَ وَاسْتَحَلُّوا الْكِذْبَ، وَاكَلُوا الرِّبا وَاَخَذُوا الرُّشا وَشَیَّدُوا البُنْیانَ وَباعُوا الدّین» ؛  آن دسته از نشانه‏ها و علایمی كه شاخصه‏های كلی و عمومی دارند یعنی در قالب پدیده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصی متصف نشده‏اند، «علایم عمومی» نامیده می‏شوند؛... 

«بِالدُّنْیا وَاسْتَعْمَلُوا السُّفَهاءَ وَشاوَرُوا النِّساءَ وَقَطَعُوا الاَرْحامَ وَاتَّبَعُوا الاَهْواءَ، وَاسْتَخَفُّوا بِالدِّماءِ...؛2 علامت خروج و قیام دجال زمانی است كه مردم نماز را ترک كنند [و در میان مردم بمیرد]، امانتها را ضایع كنند؛ دروغ گفتن را حلال شمارند؛ ربا بخورند؛ رشوه بگیرند؛ ساختمانها را محكم سازند و دین را به دنیا فروشند؛ مردمان كم عقل را بر كارها گمارند؛ زنان را در كارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام كنند؛ از هوا و هوس پیروی كنند و [كشتار و [خونریزی را كوچك شمارند،... .»

2. نشانه‏های خاص:

بعضی از نشانه‏ها و علایم ظهور، به صورت خاص و با شاخص های ویژه در افراد متعین، تبلور می‏یابد؛ مثلاً در روایات بسیاری ذكر شده است، كه ظهور امام زمان علیه‏السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پیدا خواهد كرد. ظهور و خروج افرادی به نام «دجال» و «سفیانی» كه مظهر ضلالت و گمراهی و نیز قیام افرادی مثل یمانی و سید خراسانی كه سنبل هدایت هستند جزء علایم خاص شمرده می‏شود و در احادیث، با اسم و رسم و با ویژگیهای مخصوصشان وارد شده است.

امام باقر علیه‏السلام فرمودند:

«تَنْزِلُ الرّایاتُ السُّودُ الَّتی تَخْرُجُ مِنْ خُراسان اِلیَ الْكُوفَةِ، فَاِذا ظَهَرَ الْمَهدیُّ بَعَثَ اِلَیه بِالْبَیْعَةِ؛3 پرچم های سیاهی از ناحیه خراسان بیرون می‏آید و به جانب كوفه به حركت در می‏آید. پس چون مهدی ظاهر شود، اینان وی را دعوت به بیعت می‏كنند.»

و نیز امام باقر علیه‏السلام فرمود:

«برای مهدی ما، دو نشانه است كه از هنگامی كه خداوند آسمان ها و زمین را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در شب اوّل ماه رمضان و كسوف در نیمه همان ماه. و این دو از زمانی كه خداوند آسمانها و زمین را خلق كرده است، [این چنین ] وجود نداشته است.»4

در روایات فوق نشانه‏ها و علایم خاصی برای ظهور امام زمان علیه‏السلام تعیین شده است.

ب) نشانه‏های حتمی و غیر حتمی

1. نشانه‏های حتمی:

علایم و نشانه‏هایی كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هیچ گونه قید و شرطی در ایجاد آنها لحاظ نشده است علایم حتمی نامیده می‏شوند و شاید بتوان گفت كه ادعای ظهور قبل از تحقق آنها كذب و دروغ است.

امام سجاد علیه‏السلام فرمود:

«اِنَّ اَمْرَالْقائِمِ حَتْمٌ مِنَ اللّه‏ِ وَاَمْرَ السُّفیانِی حَتْمٌ مِنَ اللّه‏ِ وَلایَكُونُ    

 ”  بعضی از نشانه‏ها و علایم ظهور، به صورت خاص و با شاخصهای ویژه در افراد متعین، تبلور می‏یابد؛ مثلاً در روایات بسیاری ذكر شده است، كه ظهور امام زمان علیه‏السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پیدا خواهد كرد....  “  

قائِمٌ اِلاّ بِسُفْیانِی5؛ ظهور قائم، از ناحیه خداوند، قطعی و خروج سفیانی نیز، از جانب خداوند قطعی است و قائمی جز با سفیانی وجود ندارد.»

نشانه هایی نظیر فرو رفتن سفیانی در بیداء، قیام یمانی، خراسانی، سفیانی، دجّال، قتل نفس زكیّه، جنگهای خونین و غیره ... از جمله علایم زمینی و طبیعی هستند

امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«وَالْیَمانِی مِنَ‏الْمَحْتُومِ؛ [قیام] یمانی از نشانه‏های حتمی است.»

فضل بن شاذان از ابی حمزه ثمالی نقل می‏كند:

 

«قُلْتُ لاَبیِ جَعْفَرٍ خُرُوجُ السُّفْیانِی مِنَ الْمَحْتُوم؟ قالَ نَعَمْ وَالنِّداءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها مِنَ الْمَحتُومِ وَاخْتِلافُ بَنِی الْعَباسِ فِی الدَّوْلَةِ مِنَ الْمحْتُومِ وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِیة مَحْتُومٌ وَخُرُوجُ الْقائِمِ مِنْ آلِ مُحَّمد مَحْتُومٌ...6؛ به امام باقر علیه‏السلام عرض كردم: آیا خروج سفیانی حتمی است؟ فرمودند آری، صیحه آسمانی نیز از علایم حتمی است و طلوع خورشید از مغرب حتمی است. اختلاف بین بنی عباس در رابطه با حكومت، حتمی است. كشته شدن نفس زكیّه حتمی است، قیام قائم آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حتمی است،...»

2. نشانه‏های غیر حتمی:

بعضی از نشانه‏های ظهور قبل از ظهور، بطور مشروط رخ می‏دهند؛ یعنی اگر مقتضی آنها موجود و موانع مفقود باشد، تحققشان حتمی خواهد بود. در میان نشانه‏ها و علایم، آنچه حتمی شمرده شده، جزء محتومیات هستند و غیر از آنها كه گروه بسیاری از علایم را تشكیل می‏دهند جزء علایم غیر حتمی شمرده می‏شوند.

ج: علایم با فاصله و بی‏فاصله

1. نشانه‏های نزدیک به وقت ظهور:

در بعضی از روایات، تصریح شده كه بعضی از علایم در سال ظهور امام زمان علیه‏السلام ، رخ می‏دهند؛ یعنی قبل از ظهور و در آستانه قیام حضرت مهدی علیه‏السلام ، این نشانه‏ها یكی پس از دیگری پدیدار شده، به ظهور امام زمان منتهی می‏شود.

 آخرالزمان

امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«خُرُوجُ الثَّلاثَةِ، اَلخُراسانِی وَالسُّفْیانِی وَالیَمانِی فِی سَنَةٍ واحِدَةٍ فِی شَهْرٍ واحِدِ، فِی یَوْمٍ واحِدٍ وَلَیْسَ فیها رایةً بِأَهْدی مِنْ رایةِ الْیَمانی یَهدی اِلَی الْحَقِّ؛7

خروج سه كس: قیام خراسانی و سفیانی و یمانی، در یک سال و در یک ماه و یک روز خواهد بود و در این میان، هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی، به حق و هدایت دعوت نمی‏كند

امام باقر علیه‏السلام فرمود:

«لَیْسَ بَیْنَ قِیامِ القائمِ وَقَتْلِ النَّفْسِ الزَّكیَّةِ اَكْثَرَ مِنْ خَمْسَ عَشَرَ لَیْلَة8؛ بین ظهور مهدی علیه‏السلام و كشته شدن نفس زكیه، بیش از پانزده شب فاصله نیست.»

2. علایمی كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند    

 ”  علایم و نشانه‏هایی كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هیچ گونه قید و شرطی در ایجاد آنها لحاظ نشده است علایم حتمی نامیده می‏شوند و شاید بتوان گفت كه ادعای ظهور قبل از تحقق آنها كذب و دروغ است. ...  “  

3- با ظهور، فاصله زمانی دارد:

بعضی از نشانه‏ها و علایم در بستر تاریخ با فاصله بسیاری با وقت ظهور تحقق می‏یابد؛ حتی بعضی از آنها قبل از تولد امام زمان رخ می‏نمایند و بعضی بعد از تولد و قبل از ظهور با فاصله زیاد، تحقق پیدا كرده و خواهند كرد؛ چنان كه شماری از آنها، همچون از هم گسستن بنی امیه و بنی عباس، خروج ابومسلم خراسانی، اختلاف بین مسلمانان و... اتفاق افتاده است.

برای مهدی ما، دو نشانه است كه از هنگامی كه خداوند آسمان ها و زمین را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در شب اوّل ماه رمضان و كسوف در نیمه همان ماه. و این دو از زمانی كه خداوند آسمانها و زمین را خلق كرده است، [این چنین ] وجود نداشته است.

د) علایم زمینی و آسمانی

1. علایم طبیعی و زمینی:

در میان نشانه‏ها و علایم ظهور، غالب آنها نشانه‏های طبیعی و زمینی‏اند و هر كدام در تثبیت حقانیت ظهور و قیام حضرت مهدی علیه‏السلام نقش اساسی دارند.

امام علی علیه‏السلام فرمود:

«وَیَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتی فِی الْحَرَمِ فَیَبْلُغُ السُّفْیانِی، فَیَبْعَثُ اِلَیه جُنْدا مِنْ جُنْدِهِ فَیهْزِمُهُمْ فَیَسیرُ اِلَیه السُّفْیانی بِمَنْ مَعَهُ، حَتّی اِذا جاوَزوا بِبَیْداء مِنَ الاَرْضِ، خَسَفَ بِهِمْ، فَلایَنْجوا منْهُمْ اِلاّ المُخْبِرُ عَنْهُمْ؛ مردی از خاندان من، در سرزمین حرم قیام می‏كند، پس خبر خروج وی به سفیانی می‏رسد.

وی، سپاهی از لشكریان خود رابرای جنگ، به سوی او می‏فرستد و آنان را شكست می‏دهد، آنگاه خود سفیانی با همراهانش به جنگ وی می‏روند و چون از سرزمین بیداء می‏گذرند، زمین آنان را فرو می‏برد و جز یک نفر، كه خبر آنان را می‏آورد كسی از آنان نجات نمی‏یابد.»

نشانه هایی نظیر فرو رفتن سفیانی در بیداء، قیام یمانی، خراسانی، سفیانی، دجّال، قتل نفس زكیّه، جنگهای خونین و غیره ... از جمله علایم زمینی و طبیعی هستند.

2. علایم آسمانی:

به علت اهمّیت ظهور امام زمان، علاوه بر نشانه‏های زمینی و طبیعی، برخی علایم آسمانی نیز در زمان ظهور حضرت رخ خواهند داد، تا مردم بهتر رهبر و مصلح آسمانی را شناخته و در راستای تحققِ رسالت و اهداف او مشاركت كنند؛ مانند:

ـ صیحه آسمانی:

امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«اِذا نادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اَنَّ الْحَقَّ فِی آل محمَدٍ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فَعِنْدَ ذلِكَ یَظْهَرُ المَهدیُّ عَلی اَفْواهِ النّاسِ وَیَشْربُونَ حُبَّهُ، وَلایَكُونُ لَهُمْ ذِكْرُ غَیْرِهِ؛ هر گاه گوینده‏ای از آسمان ندا دهد كه حق با اولاد محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است، در آن هنگام، ظهور مهدی علیه‏السلام به سر زبانها می‏افتد، و همه [شراب] دوستی او می‏نوشند و غیر او را یاد نمی‏كنند

ـ كسوف:

امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«عَلامَةُ خُرُوجِ الْمَهْدی كُسُوفُ الشَّمسِ فِی شَهْرِ رَمَضانٍ فی ثَلاثَ عَشَرَةَ وَاَرْبَعَ عَشَرَةَ مِنْهُ9؛

نشانه ظهور مهدی علیه‏السلام كسوف خورشید در ماه مبارك رمضان است [و وقت كسوف] سیزدهم یا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.»

 


پاورقی‌ها:

1. اثباة الهداه، ج7، ص390.

2. بحار الانوار، ج 52، ص193.

3. بحار الانوار، ج 52، ص217.

4. منتخب الاثر، ص444.

5. بحارالانوار، ج52، ص82.

6. ارشاد مفید، ج3، ص347.

7. كتاب غیبت نعمانی، ص252.

8. ارشاد مفید، ج2، ص374؛ اعلام الوری، ص427.

9. غیبت نعمانی، ص270.

دلایل‌ قرآنی رجعت آخرالزمان

دلایل‌ قرآنی رجعت آخرالزمان

سینما و آخرالزمان

دلایل‌ رجعت‌ از آیات ‌قرآن‌ از كتاب‌ «حق‌ الیقین‌ »علامه‌ مجلسی‌، به شرح‌ زیر است‌:

1- نمل‌82

یعنی‌: چون‌ عذاب‌ خدا بر آنان‌ واقع‌ شود، دابة‌ زمین‌ را بیرون‌ آوریم‌ كه‌ با مردم‌ سخن‌ گوید!

بدرستیكه ‌آن‌ مردم‌ به‌ آیات‌ مایقین‌ ندارند .

كه طبق‌ روایات‌،  مراد از دابه‌، علی‌(ع‌)است‌ كه‌ نزدیك‌ قیامت‌، به‌ دنیا رجعت‌، خواهد كرد .

دابّة‌ الارض‌

اصبغ‌ بن‌ نباته‌ می‌ گوید: معاویه‌ به من‌ گفت‌: شما شیعیان‌ گمان‌ می‌ كنید،  دابّة‌ الارض‌، علی‌ است‌؟

گفتم‌: تنها ما نمی‌ گوییم‌، بلكه‌ یهود نیز چنین ‌عقیده‌ ای‌ دارند! معاویه‌ به دنبال‌ اعلم‌ علماء یهود فرستاد . وقتی كه‌ آمد، پرسید: شما مسألة دابّة‌ الارض‌ را در كتب‌ خود دیده‌اید؟  گفت‌: آری‌! معاویه ‌پرسید: آن‌ چیست‌؟ گفت‌: مردی‌ است‌! پرسید: نامش‌ چیست‌؟ گفت‌: الیا! پرسید: الیا به‌ چه‌ اسمی‌ نزدیک‌ است‌؟ گفت‌: علی‌!

2- نمل‌83

امام‌ صادق‌(ع‌) فرمود: این‌ آیه‌ در رجعت‌ است‌ كه‌ خداوند از هر امتی‌، فوجی‌ را زنده‌ می‌ كند .

3- قصص‌85

«اِن‌َّ الَّذی‌ فَرَض‌َ عَلَیْك‌َ الْقُرْآن‌ لَر"ادُّك‌َ اِلَی‌ الْمَعادِ» ؛ یعنی‌: آنكه‌ قرآن‌ را بر تو واجب‌ كرد، تو را بر محل‌ بر گشتن‌، بر می‌ گرداند .

در احادیث‌ زیادی‌ وارد شده‌ است‌، مراد رجعت‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ به ‌دنیا است‌ .

4- آل‌ عمران‌158

یعنی‌: اگر در راه‌ خدا، كشته‌ شوید و یا بمیرید، هر آینه‌ به سوی‌ خدا محشور می‌ شوید .

كه‌ روایت‌ های‌ زیادی‌ نقل‌ شده‌ كه‌ این‌ آیه‌ در رجعت‌ است‌ .و مراد از راه‌ خدا، راه‌ ولایت‌ علی‌(ع‌) و ذریة‌ اوست‌ .و هر كه‌ به‌ این‌ آیه‌ ایمان‌ داشته ‌باشد اگر بمیرد، در رجعت‌ بر می‌ گردد تا در راه‌ اهل‌ بیت‌ كشته‌ گردد و اگر در دنیا كشته‌ شود، در رجعت‌ بر می‌ گردد تا بمیرد!

5- آل‌ عمران‌185

«كُل‌ُّ نَفْس‌ٍ ذ"ائِقَة‌ُ الْمَوت»‌ِ ؛ یعنی‌: هر شخصی‌، چشنده ‌مرگ‌ است‌ .

در تفسیر این‌ آیه‌ آمده‌ است‌ كه‌ هر كه‌ كشته‌ نشود، مرگ‌ را نچشیده‌است‌! پس‌ در رجعت‌، به‌ دنیا بر می‌ گردد تا مرگ‌ را بچشد .

6- آل‌ عمران‌81

«وَاِذْ اَخَذَ الّله‌ میثاق‌َ النَبیّین‌ لَماآتَیْتُكُم ‌ُمِن‌ْ كِتاب»‌ٍ ؛ آنگاه‌ كه‌ خدا از پیامبران‌ پیمان‌ گرفت‌ كه‌ چون شما را كتاب‌ و حكمت‌ دادم‌، سپس‌ پیامبری‌ نزد شما آمد، كه‌ آنچه‌ را با شماست‌، باور داشت‌ و راست‌ انگاشت‌، باید به‌ او بگروید و یاریش‌ كنید .-آنگاه‌ ـ گفت‌: آیا اقرارمی‌ كنید و بر این‌، پیمان‌ مرا می‌ پذیرید؟ گفتند: اقرار داریم‌ . فرمود: پس ‌گواه‌ باشید و منهم‌ با شما از گواهانم‌ .

در روایات‌ است‌ كه‌ مراد از آیه ‌فوق‌ ، رجعت‌ است‌ .و امام‌ صادق‌(ع‌) فرمود: یعنی‌: پیامبران‌ به‌ رسول‌ خدا(ص‌)ایمان‌ خواهند آورد و حضرت‌ علی‌(ع‌) را در رجعت‌، یاری‌ می‌ كنند .سپس‌ فرمود: به خدا سوگند! هر پیامبری‌ را كه‌ خدا مبعوث‌ گردانیده‌ است‌، از آدم‌ و هركه‌ بعد از اوست‌،  همه‌ آنها به‌ دنیا بر می‌ گردند و در كنار حضرت‌ امیر(ع‌) جهاد می‌ كنند .

7- سجده‌21

«وَلَنُذیقَنَّهُم‌ْ مِن‌َ الْعَذاب‌ِ الاَدْنی‌"دون‌َ الْعَذاب‌ِ الاَكْبَرِلَعلَّهُم‌ْ یَرْجِعون‌َ» ؛ البته‌ آنان‌ را عذاب‌ نزدیكتر قبل‌ از عذاب‌ بزرگتر می‌ چشانیم‌، شاید بر گردند .

امام‌ صادق‌(ع‌) فرمود: عذاب‌ نزدیكتر، عذاب‌ رجعت‌ است‌ كه‌ با شمشیر، آنها را عذاب‌ خواهند كرد و عذاب‌ بزرگتر، قیامت‌ است‌ .و مراد از برگشتن ‌و زنده‌ شدن‌ در رجعت‌ است‌ .

8- غافر11

«رَبَّنا اَمَتَّنَاثْنَتَیْن‌ِ وَ اَحْیَیتَنَاثْنَتَیْن»‌ِ .؛ خدایا! مارا دوبار میراندی‌ ودوبار زنده‌ كردی‌!

در احادیث‌ واردشده ‌است‌ كه‌ یكبار زنده‌ شدن‌ در رجعت‌ است‌ و دیگری ‌در قیامت‌! و یكبار مردن‌ در دنیا و دیگری‌ در رجعت‌ است‌ .

9- مائده‌20

«اِذْجَعَلَكُم‌ْ اَنْبیائً وَجَعَلَكُم‌ْ مُلوكاًم» ؛ زمانیكه‌ شما را پیامبر و پادشاه‌ گردانید!

امام‌ صادق‌(ع‌) فرمود: پیامبران‌، حضرت‌ رسول‌(ص‌) و ابراهیم‌(ع‌) و اسماعیل‌(ع‌)و ذریه اویند .و پادشاهان‌، ائمه‌ اند! راوی‌ گفت‌: خدا چه ‌پادشاهی‌ به شما داده‌ است‌؟ فرمود: پادشاهی‌ بهشت‌ و پادشاهی‌ رجعت‌ امیرمؤمنان‌ علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌!

10- نساء 159

«وَاِن‌ْ مِن‌ْ اَهْل‌ِ الْكِتاب‌ِاِلاّ لَیُؤمِنَن‌َّ بِه‌ قَبْل‌َ مَوتِه»‌ ؛ هیچ‌ فردی‌ از اهل‌ كتاب‌(یهود ونصاری‌)نیست‌ مگر اینكه‌ قبل‌ از مرگش‌ به‌ عیسی‌(ع‌) ایمان‌ خواهد آورد!

شهربن‌ خوشب‌، گفت‌: حجاج‌ به‌ من‌ گفت‌: من‌ تفسیر آیه ‌مذكور را نفهمیده‌ ام‌! زیرا گاهی‌ شده‌ است‌ كه‌ حكم‌ اعدام‌ فردی‌ یهودی‌ یا نصرانی‌ را صادركرده‌ ام‌ ولی‌ موقع‌ مردنشان‌، ندیدم‌ كه‌ سخنی ‌بگویند- وبه‌ عیسی‌(ع‌)،  ایمان‌ بیاورند- من‌ جواب‌ دادم‌: ای‌ امیر! این ‌مراد نیست‌ كه‌ شما فهمیده‌ اید! گفت‌: پس‌ چه‌ معنایی ‌دارد؟

گفتم‌: حضرت‌ عیسی‌(ع‌)، قبل‌ از قیامت‌، از آسمان‌ به‌ زمین‌ می‌ آید و همه یهود ونصاری‌، به‌ او ایمان‌ می‌ آورند! و او  پشت‌ سر حضرت‌ مهدی‌(عج‌)نماز می‌ خواند .

حجاج‌ گفت‌: این‌ مطلب‌ را از كجا نقل‌ می‌كنی‌؟

گفتم‌: از امام‌ پنجم‌(ع‌)شنیده‌ ام‌ .

گفت‌: بخدا سوگند! از چشمه صافی ‌برداشته‌ ای‌!

اولین‌ كسیكه‌ به‌ دنیا بر می‌گردد، امام‌ حسین‌(ع‌)واصحابش‌ ویزید ویاران‌ -پلید- او می‌ باشند .سپس‌ امام‌ ، همه ‌دشمنان‌ را بكشد، همانطوریكه‌ آنها اورا كشتند .

11- انبیاء 95

«وَحَرام‌ٌ عَلی‌ قَرْیَة‌ٍ اَهْلَكْناهُم‌ْ اِنَّهُم‌ْ لایَرْجِعون‌َ »؛حرام‌ است‌ برگشت‌ قومی‌ كه‌ ما آنها را عذاب‌ نمودیم‌ امام‌ باقر(ع‌) و امام‌ صادق‌(ع‌) فرمودند: هر قومی‌ كه‌ حق تعالی‌ ، آنهارا به‌ عذاب‌، هلاك‌ نموده‌ است‌، در رجعت‌، بر نخواهند گشت‌ .

12- یونس ‌39 

«بَل‌ْكَذَّبوا بِما لَم‌ْ یُحیطوا بِعِلْمِه‌ وَلَمّا یَأْتیهِم‌ْ تَأْویلُه‌ُ »؛ بلكه‌ تكذیب‌ می‌ كنند، آنچه‌ را كه‌ علم‌ و تأویلش‌ را نمی‌ دانند .

امام‌ پنجم‌(ع‌) فرمود: این‌ آیه‌ در باب‌ رجعت‌ است‌ كه‌ هنوز وقت‌ آن‌ نیامده ‌است‌ و آنها آنرا تكذیب‌ كرده‌ و می‌ گویند: رجعت‌، نخواهد آمد!

قیامت

13- طه ‌124

«اِن‌َّ لَه‌ُ مَعیشَة‌ً ضَنْكاً »؛ بدرستیكه‌ برای‌ او زندگی‌ سختی‌ خواهد بود .

روایت‌ شده‌ كه‌ این‌ آیه‌ در زمان‌ رجعت‌ است‌ خوراك‌ و دشمنان‌ اهل‌ بیت‌ در آن‌ زمان‌، عذره ‌انسان‌ خواهد بود .

14- غافر 51 

«اِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذین‌َ آمَنوآ فی‌ الْحَیو"ة‌ِ الدُنیا وَیَوم‌َ یَقوم‌ُالاَشْهادُ». یعنی‌: بدرستیكه‌ ما رسولان‌ خود و مؤمنین‌ را در زندگانی‌ دنیا و درروزی كه ‌برای‌ شهادت‌ می‌ ایستند، یاری‌ می‌ كنیم‌ .

امام‌ صادق‌(ع‌)فرمود: یاری‌ خدا، در زمان‌ رجعت‌ است‌ . زیرا بسیاری‌ از پیامبران‌، در دنیا یاری‌ نشدند تا زمانیكه‌ از دنیا رفتند .

15- اعراف‌96

«وَلَو اَن‌َّ اَهْل‌َ الْقُری‌ آمَنوا وَاتَّقوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِم‌ ْ بَرَكات‌ٍمِن‌َ السَماءِ وَ الاّرْض‌ِ ». ؛ اگر اهل‌ سرزمینها، ایمان‌ می‌ آوردند و تقوا پیشه‌ می‌ كردند، از آسمان‌ و زمین‌، بركات‌، بر آنها نازل‌ می‌ كزدیم‌ .

امام‌ حسین‌(ع‌)فرمود: این‌ آیه‌ در زمان‌ رجعت‌ است‌ كه‌ خداوند تعالی‌ ، بركات‌ را از آسمان‌ به‌ زمین‌ می‌ فرستد، بطوریكه‌ شاخه‌ های‌ درختان‌ میوه‌ دار، از بسیاری‌ میوه‌ بشكند و میوه تابستان‌ در زمستان‌ و میوه ‌زمستان‌ در تابستان‌، به عمل‌ آید .

16- اسراء6

«ثُم‌َّ رَدَدْناكُم‌ْ الْكَرّة‌َ عَلَیْهِم‌ْ وَاَمْدَدْناكُم‌ْ بِاَمْوال‌ٍ وَبَنین‌ٍ  وَجَعَلْناكُم‌ْ اَكْثَرَ نَفیراً »؛ بار دیگر پیروزی‌ را بر علیه‌ آنان‌، برای‌ شما قرار دادیم‌ .و شمارا با ثروت ها و پسران‌ یاری‌ كرده‌ و لشكرشما را زیادتر قرار دادیم‌ .

امام‌ صادق‌(ع‌)در تفسیر این‌ آیه‌ فرمود: اولین‌ كسیكه‌ به‌ دنیا بر می‌گردد، امام‌ حسین‌(ع‌)و اصحابش‌ و یزید و یاران ‌پلید او می‌ باشند .سپس‌ امام‌ ، همه ‌دشمنان‌ را بكشد، همانطوریكه‌ آنها او را كشتند .

17- النازعات‌7

«یَوم‌َ تَرْجُف‌ُ الراجِفَة‌ُ تَتْبَعُهاالرادِفَة‌ُ .» ؛ روزی كه‌ می‌ لرزاند، لرزاننده‌. در حالیكه‌ لرزاننده دیگری‌ در پی‌ آن ‌در آید .

امام‌ صادق‌(ع‌)در تأویل‌ این‌ آیه‌ فرمود: راجفه‌، حسین‌ بن‌علی‌(ع‌)است‌ و رادفه‌، علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌(ع‌)است‌ .اولین‌ شخصی‌ كه‌ از قبر بیرون‌ می‌ آید، حسین‌ بن‌ علی‌(ع‌)با هفتاد و پنج‌ نفر می‌ باشند .

18- نبأ3

كَلاّ سَوف‌َ تَعْلَمون‌َ ثُم‌َّ كَلاّسَوف‌َتَعْلَمون‌َ ؛  هرگز! بزودی‌ خواهند دانست‌ .سپس‌ بزودی‌ می‌ فهمند .

امام‌ صادق‌(ع‌) فرمود: مراد از دانستن‌ اول‌، در رجعت‌ است‌ و مراد ازدانستن‌ دوم‌، در قیامت‌ است‌ .

19- بقره‌193

«وَقاتِلوهُم‌ْ حَتّی‌ لا تَكون‌َ فِتْنَة‌ٌوَ یَكون‌ُ الدّین‌ُ كُلُّه‌ُ لِله".» ؛بكشید آنان‌ را تازمانیكه‌ دیگر فتنه‌ نباشد و همه ‌دین ‌برای‌ خدا باشد .

امام‌ صادق‌(ع‌)فرمود: مصداق‌ این‌ آیه‌، در زمان‌ حضرت‌ مهدی‌(عج‌) و رجعت‌ حضرت‌ رسول‌(ص‌)خواهد بود .

20- هود49

«والْعاقِبَة‌ُ لِلْمُتَّقین‌َ» ؛ عاقبت‌، با اهل‌ تقوا خواهد بود .

روایت‌ شده‌ است‌ كه‌: این‌ آیه‌ در رجعت‌ است‌ كه‌ حكومت‌ آل‌ محمّد(ص‌)، تأسیس‌ می‌ شود .عمر حكومتها از زمان‌ آدم‌(ع‌)تا ایام‌ رجعت‌، بیست‌ هزار سال‌ است‌ و مدت‌ حكومت‌ آل‌ محمّد(ص‌)هشتاد هزار سال‌ طول‌ می‌ كشد!

مهدي موعود(عج) متولد شده است

مهدي موعود(عج) متولد شده است

مقدمه:

 درباره‏ى ولادت حضرت بقية الله (عج) دوگونه شبهه شده است. برخى گفته‏اند، آن حضرت به دنيا نيامده است و چنين شخصى به دنيا هم نخواهد آمد. از ديد اينان، ((ظهور منجى)) يك ايده‏ى محقّق ناشدنى است.

بعضى ديگر گفته‏اند، آن حضرت، هنوز متولّد نشده است و در آينده، به دنيا خواهد آمد.

اين نوشتار، به هر دو شبهه، از طريق تواتر احاديث مهدوى و حساب احتمالات، پاسخ داده است.

آنگاه كه هستى آفرين گل آدمى بسرشت و فرزندان آدم بر زمين منزل گزيدند تبار او با گذشت روزگار رو به فزونى نهاد امّا در اين ميان ايزد دادار نيكان و پاكان خود را از بين همين مردمان برگزيد تا دستگير خلقش بوده و آنان رهنمون‏گر راه هدايت باشند كه از ميان اين نيك مردان گُلِ سر سبد هستى را به عنوان آخرين هدايتگر خود بر مردمان قرار داد كه سلسله جنبان راه هدايت تا هميشه روزگار باشد. پس از افول زندگانى پُر از نور آن چراغ هدايت مشعل راه نجات به دست سكّان داران كشتى نجات سپرده شد، دوازده ستاره پر فروغ كه به نوبت در ظلمات نمايانگر راه نجات و هدايت و سيراب گر تشنگان معرفت بودند، افسوس كه شب پرّه‏ها را تاب نورافشانى خورشيد نبود و هر از چند گاهى چراغى را خاموش كرده تا دوازدهمين نور روشنگر خدايى به خواست پروردگار در پس ابر نهان شد تا تشنگان را بر او چنان نياز اُفتد كه چون ماهى بيرون افتاده از آب براى وصالش بى تاب و بى‏قرار شوند. و مشتاقانه چشم بر پديدار شدن او داشته باشند تا به راستى و پاكى او را يارى كرده و گردن طاعت بر او فرو آورند.

خداوند تبارك و تعالى در قرآن كريم مى‏فرمايد:

((يريدون ليطفؤوا نورالله بأفواههم والله متمُّ نوره و لو كره الكافرون))(1)

از زوايا و ابعاد گوناگونى مى‏توان به مقوله‏ى مهدويّت نگريست. مسئله‏ى ولادت حضرت مهدى(عج) يكى از آن جهات است كه در اين نوشتار، در صدد اثبات آن و پاسخ به شبهات مطرح شده در اين باره هستيم.

انواع شبهه درباره‏ى ولادت حضرت‏عليه السلام‏

درباره‏ى ولادت حضرت مهدى‏عليه السلام از دو جهت شبهه وارد شده است:

1- عدّه‏اى اين گونه شبهه كرده‏اند كه منجى موعود، پا به عرصه گيتى نگذاشته و به دنيا هم نخواهد آمد و پديدار شدن يك منجى در آينده و اصلاح عالم به دست او، قابل پذيرش نيست و چنين ايده‏اى محقّق نمى‏شود.

2- عدّه‏اى، اساس ايده‏ى مهدويّت را فى الجمله پذيرفته‏اند، ولى بر اين عقيده‏اند كه امام مهدى‏عليه السلام هنوز متولّد نشده و آن هنگام كه مصلحى پديدار شود تا اساس ظلم به دستان‏اش برچيده شود، ايده‏ى موعود، محقّق مى‏شود.

شبهه يكم - شبهه در اصل مهدى باورى‏

همه‏ى مسلمانان، بر بطلان چنين شبهه‏اى، وحدت نظر دارند و اماميّه و غير اماميه، بر ظهور مردى در آخر الزمان كه اصلاح عالم را به ارمغان آورد، متّفق هستند.

آيات و مجموعه‏ى زيادى از روايات نيز بر اين مسئله، تصريح دارند.

آيات‏

پنج يا شش آيه، در اصل اعتقاد به مهدويّت ظهور دارد و نيازى به تفسير از جانب اهل‏بيت‏عليهم السلام نيست.(2) در اين جا، به بعضى از آن‏ها اشاره مى‏كنيم:

((يريدون ليطفؤوا نور الله بأفواههم والله متمّ نوره))؛

مى‏خواهند نور خدا را با دهان‏شان خاموش كنند و حال آن كه و خداوند، نور خود [اسلام‏] را تمام مى‏كند.

اين بخش از آيه، پيامى از جانب خداوند هستى بخش است كه نور خود را بر سر تا سر اين كره‏ى خاكى مى‏گستراند. مصداق اين بشارت، تا حال، واقعيّت نيافته و از آن جا كه امكان ندارد، خداوند خبر خلاف واقع دهد، بايد روزى اين نويد و بشارت صورت پذيرد. و تحقق آن، تنها، به دست امام مهدى(عج) است: بنابراين، اين آيه، بدون نياز به تفسير روايى، به مطلب تصريح دارد.

((و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون))؛

يقيناً، بعد از ذكر، در زبور نوشتيم كه بندگان صالح، زمين را به ارث مى‏برند.

مراد از ارض، تمام زمين بوده و بندگان صالح، تا حال، وارث همه‏ى زمين نشده‏اند. پس بايسته است كه اين واقعيّت، در آينده، تحقّق يابد و وقوع اين [مشيّت‏] جز به دست مهدى منتظر (عج)، محتمل نيست.

اين آيات و ساير آيات، بر اصل مهدى باورى دلالت دارند.

گفتنى است كه اين آيات، بر تولّد امام مهدى(عج) و پنهان بودن ايشان از ديدگان، دلالتى ندارند، بلكه تنها تصريح دارند كه اين نويد و بشارت، روزى واقعيّت يافته و بندگان صالح، وارث تمام زمين مى‏شوند؛ زيرا، اين نويد با تولد منجى مصلح در آينده نيز مى‏سازد.

روايات‏

احاديث پر شمارى در باره‏ى اصل ايده‏ى مهدويت و وقوع اين ارمغان و اميد، موجود است، هر چند بر تولّد امام مهدى(عج) دلالتى ندارند.

اين روايات، مورد پذيرش اهل سنّت نيز واقع شده‏اند. آنان، با توجّه به اين روايات درباره‏ى حضرت مهدى موعود(عج) و ظهور شخصى در آينده به اين نام، كتاب‏ها نوشته‏اند. ما، بيش از سى كتاب از آنان را گرد آورده‏ايم.

اينك، به دو روايت از آن روايات، اشاره مى‏كنيم.

1- پيامبر اكرم فرمودند:

((لا تذهب الدنيا حتّى يملك العربَ رجل من أهل بيتي يواطى‏ء اسمه اسمى))(3)

2- پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:

((لاتقوم الساعةُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم يخرج من أهل‏بيتي مَن يملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً.)).(4) و (5)

از جمله مهدى باوران غير شيعى، مى‏توان از ابن تيميّه و ابن حجر(6) و عبدالعزيز بن باز نام برد. بن باز (مفتى اعظم عربستان)، در مجله‏ى الجامعة يادآور مى‏شود كه اعتقاد به امام مهدى(عج) و روايات آن، صحيح بوده و شايسته نيست چنين انديشه‏اى انكار شود.

شبهه‏ى دوم: ترديد در ولادت.

ممكن است كسى بگويد: ((ما، اصل اعتقاد به امام مهدى(عج) و پديدار شدن موعودى در آينده را مى‏پذيريم ولى لازم نيست اين موعود، همان امام مهدى(عج) باشد كه تولد يافته و از ديدگان پنهان است.

چه بسا، آن مهدى منتظر، در آينده، پا به گيتى گذاشته و غيبتى در كار نباشد. پس وقوع ولادت حضرت، چه گونه ثابت مى‏شود؟)).

هدف از اين نوشتار، اثبات ولادت حضرت است. براى اثبات آن، تلاش مى‏شود كه ولادت امام مهدى(عج) از طريق تواتر و حساب احتمالات ثابت شود.

چهار قضيّه‏ى مهم‏

به عنوان مقدمه، ابتدا، چهار قضيّه‏ى مهم را تبيين مى‏كنيم.

قضيّه‏ى يكم‏

براى اثبات هر مسئله‏اى، دو راه وجود دارد: 1- تواتر؛ 2- حساب احتمالات.

تواتر

تواتر، بدين معنا است كه انبوه زيادى از راويان، از يك مسئله خبر دهند، به گونه‏اى كه احتمال اجتماع و تبانى آن‏ها بر كذب، محال باشد. اگر دويست يا سيصد تَن كه در مواقف و مواطن مختلفى به سر مى‏برند، روايتى نقل كنند، وقوع توافق آنان بر كذب، ممكن نيست. چنين خبرى را خبر متواتر مى‏گويند.

حساب احتمالات‏

اگر يك يا چند نفر، خبرى را حكايت كنند، اين خبر، متواتر نيست، ولى اگر به انحاى مختلف، شواهدى به آن ضميمه شود، بر طبق حساب احتمالات، به سبب آن قرائن، قطع حاصل مى‏شود.

به عنوان مثال، شخصى، به بيمارى صعب العلاجى دچار شده است و فردى به ما پيام مى‏رساند كه ((ايشان، شفا يافته است.)). با اين خبر، تا سى در صد، احتمال بهبود مريض حاصل مى‏شود، ولى اگر شواهد و قرائنى به آن ضميمه شود، ارزش احتمال، از سى در صد به چهل يا پنجاه درصد يا... مى‏رسد. اين قرينه، مى‏تواند اين باشد كه مثلاً او، ديگر از دوا استفاده نمى‏كند و يا اين كه شاد و خندان است و...

اين خبر، در حقيقت، خبر متواتر نيست، ولى به سبب حساب احتمال و ضميمه كردن قرائن، ارزش احتمال، قوّت گرفته و يقين حاصل مى‏شود.

قضيّه‏ى دوم - وثاقت و عدالت راوى‏

در خبر متواتر، عادل بودن و وثاقت راوى، ضرورى نيست. حال اگر يك يا چند نفر حكايتى نقل كنند، حجّيت اين خبر، مشروط به عدالت راوى است، ولى اگر صد يا دويست يا سيصد تن، قضيه‏اى را حكايت كنند، لازم نيست كه راويان عادل باشند؛ زيرا، خبر متواتر، به دليل كثرت راويان، افاده‏ى يقين كرده است و بعد از حصول قطع، هدف و مقصودى ديگر باقى نمى‏ماند. ما، عدالت را براى به دست آوردن يقين مى‏خواهيم، وقتى يقين حاصل شد، شرط عدالت لزومى ندارد.

با عنايت به اين مطالب، ترديد و ابهام‏آفرينى در روايات دلالت كننده بر ولادت امام مهدى(عج) و مسائل مرتبط با حضرت، شايسته نيست و نمى‏توان گفت: ((سند اين روايت، ضعيف است)) و يا ((راويان، مجهول هستند)) و يا...

آرى، اگر تعداد روايات، محدود بود، اين خدشه‏ها وارد است، امّا از آن جا كه احاديث درباره‏ى حضرت مهدى(عج) متواتر و مستفيض است، نبايد در آن‏ها مناقشه كرد.

قضيّه‏ى سوم - قدر مشترك اين احاديث‏

ممكن است مجموعه‏اى از روايات، در خصوصيّات و تفاصيل، با هم متفاوت باشند، ولى از يك زاويه، مدلول همه‏ى آن‏ها يكى باشد. مثلاً افراد بى‏شمارى، از بهبود مريضى خبر مى‏دهند، ولى يكى از آنان از شفاى مريض در ساعت يك، و ديگرى از بهبود او در ساعت دو، و سومى از بهبود مريض در ساعت سه خبر مى‏دهد.

اگر چه خبر اين راويان، در جزئيات يكى نيستند، ولى همه، از جهت بهبود مريض، متحد هستند كه در اين صورت، شفاى مريض، براى ما ثابت مى‏شود؛ زيرا، هر يك از اين خبرها، در حقيقت، دو خبر هستند: خبر نخست، شفاى مريض است و خبر دوم، زمان شفاى او است. خوب مى‏نگريم، مى‏فهميم كه همه‏ى آنان در شفا يافتن فلان فرد، متفق هستند، هر چند در زمان آن اختلاف دارند.

اگر روايات پر شمارى، از يك زاويه، بر جريان معيّنى، اتّفاق داشته باشند، نسبت به آن مسئله، يقين حاصل مى‏شود، هر چند اين اخبار، در ساير تفاصيل و خصوصيات، با هم تمايز داشته باشند. پس شايسته نيست در احاديث ميلاد امام مهدى عليه السلام مناقشه كرد و گفت: ((اين روايات، در تفاصيل، با هم اختلاف دارند. در اين احاديث، گاه، مادر امام مهدى(عج) ((نرجس)) و گاه ((سوسن)) ناميده شده، و يك بار خبر از تولّد يافتن حضرت عليه السلام در اين شب و بار ديگر از به دنيا آمدن امام(عج) در شب ديگر حكايت كرده‏اند و يك روايت نقل مى‏كند كه امام عليه السلام، در فلان سال به دنيا آمده و روايت دوم، خبر از متولّد شدن حضرت (عج) در سالى ديگر مى‏دهد. پس با توجّه به اختلاف‏ها، شايسته نيست به آن‏ها تمسك شود؛ زيرا، متواتر و مورد پذيرش نبوده و در اثبات تواتر و تحصيل علم به ولادت حضرت، سودى نمى‏رسانند.))؛ زيرا، اين روايات، از جهت تصريح به ولادت امام(عج) با هم مشترك‏اند و تفاوت آن‏ها در ساير شاخصه‏ها و ويژگى‏ها است.

قضيّه‏ى چهارم - اجتهاد در مقابل نص‏

شايسته نيست كسى در مقابل نص، اجتهاد شخصى كند. پس اگر متن روايتى، دلالت صريح بر چيزى داشته باشد و از حيث سند هم تام باشد، نبايد كسى در آن مسئله، اجتهاد شخصى كند.

خداوند تبارك و تعالى مى‏فرمايد:

((وأقيموا الصلاة وآتوا الزكاة)).

كاملاً روشن است كه اين آيه، طلب اقامه‏ى نماز و پرداخت زكات را مى‏كند، حال اگر كسى بگويد: ((اين آيه اقامه‏ى نماز را طلب نمى‏كند و...)) سخنى بر خلاف نصّ صريح رانده است و او، چنين حقّى را ندارد.

بله، در اين كه آيا اين درخواست، درخواستى وجوبى است يا امرى استحبابى مى‏تواند اجتهاد كند؛ زيرا، وجوب و استحباب، در اين آيه، ظاهر و نصّ نيست.

احاديث امام مهدى عليه السلام، نيز اين چنين است و اجتهاد شخصى بر نمى‏دارد؛ زيرا، دلالت اين روايات، واضح و صريح‏اند و از حيث سند هم متواتر. زمانى مى‏توان اجتهاد كرد كه دلالت روايت، صريح نباشد و سند آن، اشكال داشته باشد.

اينك، پس از بيان اين چهار قضيّه، به مسئله‏ى ولادت حضرت‏عليه السلام مى‏پردازيم و عواملى را كه براى ما در اين باره يقين مى‏آورد، بيان مى‏كنيم.

عامل نخست (احاديث عمومى)

عامل نخست، احاديث پرشمارى است كه از مسلّمات بين اماميه و غير اماميه شمرده مى‏شود. در اين احاديث، هر چند نام حضرت نيامده است، امّا دلالت بر ولادت حضرت دارند.

در اين زمينه، سه حديث نقل مى‏كنيم:

الف) حديث ثقلين‏

اين روايت، ميان اماميه و برادران اهل سنّت، متواتر است و سند آن، قابل خدشه نيست. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم اين حديث شريف را در مواقف و مواطن متعدّدى، از جمله حجةالوداع، بازگو كرده است. اختلافاتى كه در بعضى الفاظ حديث ديده مى‏شود، برگرفته از گوناگونى مواقف صدور حديث است.

حديث ثقلين، چنين است:

إنّي تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي أهلَ بيتي. أحدهما أكبر من الآخر. و لن يفترقا حتّى يردا علىَّ الحوضَ؛(7)

من، در ميان شما، دو چيز گران بها به جاى مى‏گذارم: كتاب خدا و عترتم، اهل بيت‏ام. يكى از آن دو، از ديگرى بزرگ‏تر است. اين دو، از هم جدا نمى‏شوند تا زمانى كه در حوض، بر من وارد شوند.

جمله‏ى ((لن يفترقا حتّى يردا علىَّ الحوضَ)) بر استمرار همراهى اهل بيت‏عليهم السلام با قرآن كريم دلالت دارد و اين پيوستگى در همراهى، جز با فرض تولّد يافتن حضرت‏عليه السلام و پنهان بودن ايشان از ديدگان، امكان ندارد؛ زيرا، اگر حضرت‏عليه السلام، در آينده تولّد يابد، مى‏بايد در اين زمان، قرآن، از اهل بيت‏عليهم السلام جدا باشد. و حال آن كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرموده است، اين دو از هم جداناشدنى هستند.

دلالت اين حديث بر ولادت امام مهدى(عج) روشن است. اين حديث، از آغاز، در شأن امام مهدى(عج) وارد نشده و براى موضوع ديگرى آمده است، ولى التزاماً، ولادت امام مهدى‏عليه السلام از آن استفاده مى‏شود.

اشكال: امام مهدى‏عليه السلام هنوز متولد نشده و آن هنگام كه رجعت فرا رسد و امام عسكرى‏عليه السلام بار ديگر پا به اين جهان گذارد موعود تولد مى‏يابد.

بنابراين بين صدق حديث و عدم ولادت امام(عج) سازگارى ايجاد مى‏شود،

جواب: لازمه اين سخن، جدايى بين اهل بيت و قرآن در زمان قبل از رجعت است زيرا در اين هنگام امام مهدى(عج) و اهل بيت واقعيت خارجى نداشته و قرآن از آنها جدا مى‏باشد.

ب) حديث ((دوازده خليفه))

اين حديث، از مسلّمات ميان اماميّه و اهل سنّت است.

از اهل سنت، بخارى و مسلم، و از اماميه، شيخ صدوق در كمال الدين اين خبر را حكايت كرده‏اند.

متن حديث، اين چنين است:

جابر بن سمره نقل مى‏كند: ((با پدرم، به محضر پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم رسيديم و شنيدم كه مى‏فرمايند: ((إنَّ هذا لاينقضي حتّى يمضي فيهم إثنا عشر خليفة.)). سپس پيامبر، آهسته سخن گفت. به پدرم گفتم: ((پيامبر چه فرمود؟)).

پدرم گفت: ((ايشان مى‏فرمايند، همه‏ى آنان، از قريش هستند.)).(8)

برخى تلاش كردند تا اين حديث را بر خلفاى راشد و دو يا سه نفر از بنى اميه و دو يا سه نفر از بنى عباس منطبق كنند. چنين تطبيقى، پذيرفته نيست. و تنها مصداق مورد پذيرش خبر غيبى پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم ائمه‏ى اثنى عشرعليهم السلام مى‏باشند.

اين حديث، بر ولادت امام مهدى(عج) دلالت التزامى دارد؛ زيرا، اگر فرض كنيم از حضرت عسكرى‏عليه السلام فرزندى به نام مهدى‏عليه السلام متولّد نشده باشد، خلفاى حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله وسلم، يازده تن خواهند بود و اين، يعنى، نادرست گويى از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم كه امرى محال است.

پس بايد وقوع ولادت امام عليه السلام را پذيرفت و در غير اين صورت، اين حديث، مطابقت خارجى ندارد.

ج) حديث ((من مات و لم يعرف امام زمانه...))

اين حديث هم ميان اماميّه و اهل سنّت، از مسلّمات است و همه، آن را روايت كرده‏اند. متن حديث اين چنين است:

((مَنْ مات و لم يَعرف إمام زمانه مات ميتةً جاهليّة؛(9)

كسى كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد، با مرگ جاهليّت مرده است.))

اگر امام مهدى‏عليه السلام هنوز به دنيا نيامده باشد، پس ما، معرفتى از امام زمان مان نداريم و گرفتار مرگ جاهلى شده‏ايم؛ زيرا، بنابراين حديث، در هر زمان، امامى وجود دارد و لازم است معرفت به او وجود داشته باشد و در صورت متولّد نشدن امام مهدى(عج) چنين شناختى حاصل نمى‏شود.

عامل دوم: اخبار خاص‏

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و امامان معصوم‏عليهم السلام از تولّد فرزندى براى امام حسن عسكرى‏عليه السلام خبر مى‏دهند كه بعد از به دنيا آمدن، از ديدگان پنهان مى‏شود و زمين را پر از قسط و عدل خواهد كرد و ايمان به ايشان، براى هر مؤمنى ضرورى است.

شيخ صدوق، در كمال الدين، اين احاديث را در ابواب زير، تنظيم كرده است:

1- اخبار پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم از حضرت مهدى (عج) (45 حديث)؛

2- اخبار امام على‏عليه السلام از امام مهدى (عج)؛

3- اخبار حضرت زهراعليها السلام از امام مهدى (عج) (4 حديث)؛

4- اخبار امام حسن‏عليه السلام از امام مهدى (عج) (2 حديث)؛

5- اخبار امام حسين‏عليه السلام از امام مهدى (عج) (5 حديث)؛

6- اخبار امام سجادعليه السلام از امام مهدى (عج) (9 حديث)؛

7- اخبار امام باقرعليه السلام از امام مهدى (عج) (17 حديث)؛

8- اخبار امام صادق‏عليه السلام از امام مهدى (عج) (57 حديث)؛

مجموع روايات موجود در كافى و الغيبة و كمال الدين و ديگر كتب، بيش از هزار حديث است.

به عنوان نمونه، يك حديث از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم و دو حديث از امام صادق‏عليه السلام نقل مى‏كنيم.

1- ابن عباس، روايت مى‏كند كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: ((آگاه باش كه خداوند تبارك و تعالى، من و امامان معصوم‏عليهم السلام را حجّت بر بندگان‏اش قرار داده است. از صلب حسين، امامانى قرار داده است كه امر مرا به پا مى‏دارند و وصيّت و سفارش مرا محافظت مى‏كنند. امام نهم از آنان، قائم اهل بيت من و مهدى امّت من است. او، در شمائل و افعال و اقوال، شبيه‏ترين مردم به من است. وى، بعد از يك غيبت طولانى ظهور مى‏كند...)).(10)

به اين مضمون يا قريب به آن، احاديث زيادى وجود دارد كه در بعضى از آن‏ها، نام ائمه‏عليهم السلام هم آمده است.

2- محمد بن مسلم، به سند صحيح، از امام صادق‏عليه السلام نقل مى‏كند كه امام‏عليه السلام فرمودند:

ان بلغكم عن صاحبكم غيبةٌ فلا تنكروها؛(11)

اگر از صاحب تان، غيبتى به شما رسيد، آن را انكار نكنيد.)).

3- زراره مى‏گويد، شنيدم كه امام صادق‏عليه السلام فرمود:

((إنَّ للقائم غيبةً قبلَ أنْ يقومَ - يا زرارة! - و هو المنتظر. و هو الذى يشك فى ولادتِه؛(12)

قائم (عج) قبل از آن كه قيام كند، غيبتى خواهد داشت، اى زراره! او، همان ((منتظر)) است. او، كسى است كه درولادت‏اش، شكّ و ترديد مى‏شود.)).

در اين روايت امام صادق‏عليه السلام از شبهه‏ى در ولادت امام مهدى‏عليه السلام خبر داده است.

جعفر، عموى امام مهدى(عج) نخستين كسى بود كه به سبب عدم اطّلاع بر تولّد حضرت، در ولادت امام مهدى(عج) ترديد آفرينى كرد. به سبب موقعيّتهاى سختى كه در آن هنگام مسئله‏ى امامت را احاطه كرده بود، از انتشار خبر ولادت حضرت، به شدت ممانعت مى‏شد، به نحوى كه امامان معصوم‏عليهم السلام حتّى تصريح به نام امام مهدى (عج) را هم اجازه ندادند. بنابراين، جعفر، مطلّع نبود كه امام حسن عسكرى‏عليه السلام، فرزندى به نام مهدى(عج) دارد و به خاطر همين، آن واقعه پيش آمد و جعفر، ولادت حضرت را منكر شد.

ابن حزم نيز در كتاب الفصل في الملل والاهواء والنحل در مسئله‏ى ولادت حضرت، ابهام آفرينى كرده و گفته است:

((جماعتى از شيعه، بر اين عقيده‏اند كه تا سال دويست و شصت هجرى قمرى - يعنى همان سال وفات امام حسن عسكرى‏عليه السلام - مهدى (عج)، به دنيا نيامده است.(13)

مجد اسعاف النشاشيبى مى‏گويد: ((امام حسن عسكرى‏عليه السلام، فرزند پسر يا دخترى به جاى نگذاشت.)).(14)

امام صادق‏عليه السلام به زراره مى‏فرمايد:

((و او همان منتظر و كسى است كه در ولادت او شك مى‏شود، بعضى مى‏گويند پدرش بدون جانشين فوت كرده و بعضى مى‏گويند او دو سال قبل از وفات پدر متولد شده است))

در ادامه امام‏عليه السلام مى‏فرمايد:

((اى زراره! اگر آن زمان را درك كردى، اين دعا را بخوان)):

((اللهم! عرّفنى نفسك، فإنّك إنْ لم تعرّفني نفسك لم أعرفْ نبيّك.

اللهمّ! عرفني رسولك، فإنّك إنْ لم تعرّفْني رسولك لم أعرفْ حجتك.

اللهمّ! عرّفني حجّتك، فإنَّك إنْ لم تعرّفني حجّتك، ضللتُ عن دينى.)).(15)

ادعيه‏ى معروفه نبايستى فراموش شوند و از سوى ائمه‏عليهم السلام به آنها توصيه زيادى شده است:

((اللهمّ كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعة و فى كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتى تسكنه ارضك طوعاً و تمتعه فيها طويلاً))(16)

امامان معصومين‏عليهم السلام در اين دعا به شيعيان مى‏آموزند كه نام مبارك حضرت‏عليه السلام را مخفى نگاه دارند و تعبير به حجت از سوى ائمه‏عليهم السلام بيانگر نهايت حالت كتمان مى‏باشد و حتى در دعاى فوق به جاى الحجة ((فلان بن فلان)) هم آمده است.

مرحوم كلينى در كافى و شيخ طوسى در الغيبة و ديگران، بيش از صدها حديث در اين زمينه نقل كرده‏اند. اين روايات، با توجّه به كثرت شان، متواتر بوده و قابل خدشه نيستند و اجتهاد در آن‏ها اجتهاد در مقابل نصّ است.

عامل سوم - ديدن آن حضرت‏

مجموعه‏اى از روايات، از ديدن امام زمان‏عليه السلام از سوى جمعى از شيعيان خبر مى‏دهند.

على رغم اين كه امامان معصوم‏عليهم السلام تأكيد و توصيّه‏ى زيادى داشتند تا نام و خبر ولادت امام مهدى(عج) پنهان باشد و منتشر نشود، ولى دستگاه حاكم، از خلال سنّت نبوى و اخبار اهل بيت‏عليهم السلام دريافته بودند كه براى امام حسن عسكرى‏عليه السلام فرزندى خواهد بود كه زمين را پر از قسط و عدل مى‏كند و حكومت‏هاى ظالم، به دستان مبارك‏اش نابود مى‏شوند.

بنابراين، همان گونه كه فرعون بر تولّد حضرت موسى‏عليه السلام آگاه بوده و مراقب زنان و قابله‏ها بود، بنى عباس هم در زمان معتمد عباسى كاملاً بر اوضاع محافظت و نظارت داشت، ولى همان گونه كه حضرت موسى‏عليه السلام متولّد شد، حضرت مهدى‏عليه السلام نيز دور از چشمان جاسوسان بنى عباس، به دنيا آمد و گروهى از شيعيان خالص، توفيق پيدا كردند، در كودكى آن حضرت را ببينند.

ابوالقاسم جعفرى داود بن قاسم از امام هادى‏عليه السلام نقل مى‏كند:

يقول: ((الخلف من بعدى الحسن ابنى، فكيف لكم بالخلف من بعد الخلف فقلت و لِمَ جعلنى اللّه فداك؟ قال انّكم لاترون شخصه ولايحل لكم ذكره باسمه)) فقلت: فكيف نذكره؟ قال: ((قولوا الحجة من آل محمدصلى الله عليه وآله وسلم))(17)

جانشين من پس از من فرزندم حسن است شما چگونه باشيد در جانشين بعد از آن جانشين؟ عرض كردم. قربانت گردم چرا؟ فرمود: شخص او را نبينيد و بردن نام او براى شما روا نباشد، عرض كردم: پس چگونه او را ذكر كنيم؟ فرمود: بگوييد حجت از آل محمدصلى الله عليه وآله وسلم‏

به هر حال على رغم اينكه ائمه‏عليهم السلام تلاش نمودند كه خبر ولادت حضرت منتشر نشده و مخفى بماند ولى جماعتى از شيعه موفق به زيارت حضرت مهدى‏عليه السلام شدند.

شيخ كلينى، از محمد بن عبدالله و محمد بن يحيى، از عبداللّه بن جعفر حميرى، روايت كرده است كه او گفت:

من و شيخ ابوعمرو(18) نزد احمد بن اسحاق(19) بوديم. احمد بن اسحاق، با چشم به من اشاره كرد كه از ((جانشين)) سؤال كنم. به او گفتم: ((اى ابا عمرو! من مى‏خواهم از تو راجع به چيزى بپرسم. البته، نسبت به آن چه كه درباره‏ى آن از تو سؤال مى‏كنم، شك ندارم، عقيده‏ى من، اين است كه زمين، از حجّت خالى نيست... ولى دوست دارم يقين‏ام زياد شود. ابراهيم‏عليه السلام از خداوند خواست كه به او نشان دهد چه گونه مردگان را زنده مى‏كند. خداوند فرمود: آيا ايمان ندارى؟؛ ابراهيم عرض كرد: مى‏خواهم قلب‏ام مطمئن شود. احمد بن اسحاق، از امام هادى‏عليه السلام به من خبر داد و گفت: از امام، پرسيدم: با چه كسى نشست و برخاست كنم و از چه كسى مطلب اخذ كنم و قول چه كسى را قبول كنم؟. امام‏عليه السلام فرمود: ((عَمرى، ثقه است. هر چه از طرف من به تو رسانيد، مطمئناً از من رسانده است. و هر چه از طرف من به تو گفت، مطمئناً، از جانب من مى‏گويد. پس به حرف او گوش فرا ده و از او اطاعت كن؛ زيرا، او، ثقه و مورد اعتماد است)).

ابوعلى به من خبر داد كه از امام حسن عسكرى‏عليه السلام پرسيدم، امام‏عليه السلام فرمود: ((عَمرى و پسرش، ثقه هستند. پس هر چه از جانب من به تو رساندند، مطمئناً از من رسانده‏اند و هر چه به تو مى‏گويند، مطمئناً، از طرف من مى‏گويند. حرف آن دو را گوش كن و از آن دو اطاعت كن؛ زيرا، اين دو، مورد اعتماد هستند)).

اين، سخن دو امام در حق شما بود.)).

عبدالله بن جعفر گفت، ابو عمرو، سجده كرد و گريست. سپس گفت: ((حاجت خود را بخواه.)). به او گفتم: ((آيا جانشين بعد از امام حسن عسكرى‏عليه السلام را ديده‏اى؟)). گفت: بله...)).

به او گفتم: ((يك سؤال باقى ماند.)). به من گفت: ((بيا جلو)). گفتم: ((اسم او چيست؟)). گفت: بر شما حرام است كه از آن سؤال كنيد. اين را از جانب خود نمى‏گويم. و من، حق ندارم چيزى را حرام يا حلال كنم، بلكه اين را از امام حسن عسكرى مى‏گويم. گمان حاكم و سلطان، اين بود كه ابا محمد وفات كرده و فرزندى به جا نگذاشته و ميراث او هم تقسيم شده است. از خدا بترسيد و از اين كار خود دارى كنيد.)).

دلالت اين حديث، صريح بوده و قابل اجتهاد شخصى نيست. اصوليان، در مسئله‏ى حجّيت خبر ثقه، به آن استدلال كرده‏اند و شهيد صدر قدس سره هم ياد آور مى‏شود كه: اين روايت، به تنهايى، افاده‏ى يقين مى‏كند.(20)

در اين جا اشكال شده است كه ((اين روايت، خبر واحد است. چه گونه مى‏توان به آن بر حجّيت خبر واحد استدلال كرد؟ اين گونه استدلال كردن، دور است.)).

شهيد صدر گفته است، اين روايت، افاده‏ى يقين مى‏كند؛ زيرا، هر زمانى كه شيخ كلينى، خبرى را نقل كند و بگويد: ((أخبرنى))، در خبرش ترديدى نيست.

مرحوم كلينى، اين خبر را از محمد بن عبدالله و محمد بن يحيى عطار كه هر دو از بزرگان شيعه هستند و احتمال كذب ايشان نمى‏رود نقل كرده است. عبداللّه بن جعفر حميرى هم از بزرگان است.(21)

حكيمه، دخت گران مايه‏ى امام جوادعليه السلام هم داستان مشهورى را نقل مى‏كند كه به بخشهايى از آن، اشاره مى‏شود:

حسن به على، كسى را به نزد من فرستاد و فرمود: ((عمه جان! امشب كه نيمه‏ى شعبان است، در منزل ما افطار كن؛ زيرا، خداوند تبارك و تعالى، امشب، تو را با ولىّ و حجّت خود بر خلق‏اش و جانشين بعد از من، مسرور مى‏كند.)). حكيمه گفت: ((به خاطر آن، بسيار مسرور شده و فوراً لباس پوشيده و در همان ساعت از منزل خارج شده تا به محضر ابى محمد شرفياب شدم. او، در صحن خانه‏اش نشسته بود و كنيزان‏اش گرداگرد او بودند. گفتم: ((فدايت شوم اى آقايم! جانشين تو از چه كسى متولّد مى‏شود؟)). امام‏عليه السلام فرمود: ((از سوسن)).(22)

حكيمه گفت:

((وقتى نماز مغرب و عشاء را خواندم، سفره را آوردند و من و سوسن، افطار كرديم. با سوسن، در يك اتاق خوابيديم. خواب كوتاهى رفتم و بيدار شدم. و پيوسته، در فكر آن چيزى بودم كه ابو محمّد از امر ولىّ الله به من وعده داده بود.

قبل از زمانى كه هر شب براى نماز شب بيدار مى‏شدم، بيدار شدم و نماز شب را خواندم. تا به نماز وتر رسيدم، سوسن، ترسان از جا پريد و ايستاد و ترسان خارج شد. وضو گرفت و برگشت و نماز شب را خواند تا به نماز وتر رسيد، به دلم الهام شد كه فجر نزديك است. بلند شدم تا نگاه كنم ديدم فجر اوّل طلوع كرده است.

در دلم، نسبت به وعده‏ى ابى محمدعليه السلام شك و ترديد افتاد. امام، از حجره‏اش به من ندا داد كه: ((شك نكن كه در همين ساعت، تو، به مطلب مى‏رسى.)).

حكيمه گفت:

((از ابى محمدعليه السلام به سبب آن چه در قلب‏ام خطور كرد، خجل شده و شرم كردم. خواستم برگردم كه ناگهان سوسن، نماز را قطع كرده و ترسان خارج شد. نزد او رفتم. به او گفتم: ((پدر و مادرم فدايت باد! آيا چيزى درك مى‏كنى؟)). گفت: ((بله.)). گفتم: ((إن شاء الله، ترسى براى تو نيست.)). بالشى برداشتم و در وسط خانه گذاشتم. و او را به گونه‏اى كه آماده‏ى زايش باشد، بر روى آن نشاندم. او را فشار دادم، به گونه‏اى كه ناله‏ى شديدى كرد. تشهّد گفتم، در اين حال، ولىّ خدا را ديدم كه سجده كنان بر روى زمين است.)).(23)

شيخ طوسى، حديثى نقل كرده مى‏گويد:

چهل مرد از شيعيان داراى وجاهت، در خانه‏ى امام حسن عسكرى‏عليه السلام جمع شدند تا از حجّت بعد از امام حسن عسكرى سؤال كنند. عثمان بن سعيد عمرى قيام كرد، گفت: ((اى پسر رسول خدا! مى‏خواهم از شما راجع به چيزى سؤال كنم كه شما نسبت به آن، از من عالم‏تر هستى.)). امام به او فرمود: ((اى عثمان! بنشين.)).

عثمان، ناراحت شد و خواست كه خارج شود. امام فرمود: ((هيچ كس خارج نشود.)). پس هيچ كس از ما خارج نشد. پس از لحظاتى، امام عسكرى‏عليه السلام عثمان را صدا كرد. عثمان، روى زانو ايستاد. امام فرمود: ((آيا شما را خبر دهم كه براى چه آمده‏ايد؟)). گفتند: ((اى پسر رسول خدا! بله.)). امام فرمود: ((آمده‏ايد تا از حجت بعد از من سؤال كنيد؟)). گفتند: ((آرى.)). در اين حال، پسرى كه مثل قرص ماه بوده و شبيه‏ترين مردم به ابى محمدعليه السلام بود، وارد شد. امام حسن عسكرى فرمود: ((اين پسر، پس از من، امام شما، و جانشين من بر شما است. از او اطاعت كنيد و بعد از من متفرق نشويد كه در دين‏تان هلاك مى‏شويد. آگاه باشيد كه بعد از اين روز، شما، او را نمى‏بينيد تا عمر او تمام شود.

هر چه عثمان مى‏گويد، قبول كنيد و در امورتان به او مراجعه كنيد. سخن او را بپذيريد كه او، جانشين امام شما است و امر به دست او است.)).(24)

عامل چهارم - روشن بودن ولادت حضرت نزد شيعه‏

اعتقاد به ولادت حضرت امام مهدى(عج) نزد آحاد شيعيان، روشن و بديهى است. بنا به گفته‏ى تاريخ و روايات، تفكّر و انديشه‏ى مهدويّت و غايب بودن ايشان از ديدگان، از همان اوائل اسلام، متداول و يك امر بديهى به شمار آمده است.

از همين رو است كه فرقه‏ى ناووسيه، مدعى بودند كه امام صادق‏عليه السلام همان امام پنهان است، ولى پس از وفات امام صادق‏عليه السلام بطلان اين عقيده روشن شد.

نيز فرقه‏ى واقفيّه، ادعا كردند كه امام موسى بن جعفرعليه السلام، همان امام مهدى(عج) است. البته سزاوار نيست اين دعاوى و ياوه‏سرايى‏ها موجب تضعيف مهدى باورى شود بلكه عامل تقويت اين ايده مى‏باشد، زيرا اين موارد، بر بديهى بودن انديشه‏ى مهدويّت نزد تمام آحاد شيعيان، دلالت دارند، و براى همين بود كه نسبت‏هاى غير صحيح مهدويت به ساير ائمه‏عليهم السلام مى‏دادند.

شيخ طوسى، در كتاب الغيبة تعدادى از وكيلان مذموم را نام مى‏برد. از جمله محمد بن نصير نميرى و احمد بن هلال كرخى و محمد بن على بن ابى العزاقر شلمغانى و... . او، بيش از ده تن از مدّعيان دروغين وكالت و سفارت از جانب امام مهدى(عج) را نام مى‏برد كه مورد لعن و برائت شيعه واقع شده‏اند.

اين موارد هم موجب تضعيف قضيه مهدويت و ولادت يافتن و پنهان شدن امام‏عليه السلام از ديدگان نمى‏شود بلكه در حقيقت سبب قوّت بخشيدن به مهدى باورى و تولد و غيبت او مى‏باشند زيرا دلالت دارند بر اين‏كه اين ايده (بين شيعه) ثابت و واضح بوده است و ياوه سرايى‏ها و ادعاهاى دروغين اين افراد به دليل بداهت و ثبوت اين عقيده بوده است.

عامل پنجم - سفراء و توقيعات‏

در تاريخ شيعه، قضيّه‏ى چهار سفير امام‏عليه السلام و صدور توقيعات از جانب آنان، بسيار روشن و بديهى است. از زمان على بن الحسين (پدر شيخ صدوق) و مرحوم كلينى (هم عصر سفراء) تا حال، كسى در اين قضيّه ترديدى به خود راه نداده است و در اين زمان هم هيچ شيعه‏اى، در مقام و منزلت اين سفراء، ترديدى نداشته و احتمال كذب آنان را نمى‏دهد.

سفراى چهار گانه، عبارت‏اند از:

1- ابوعمرو عثمان بن سعيد؛

ايشان، فروشنده‏ى روغن بودند. شيعيان، نامه‏ها و اموال را به سوى او ارسال مى‏كردند و ايشان هم جهت پنهان كارى، آن‏ها را در ظرف قرار مى‏داد. و براى امام مى‏فرستاد.

ايشان، وكيل امام هادى‏عليه السلام و امام حسن عسكرى‏عليه السلام و بعد از آن دو بزرگوار، سفير امام مهدى(عج) بود.

2- محمد بن عثمان بن سعيد؛

3- حسين بن روح نوبختى؛

4- على بن محمد سمرى.

توقيعات فراوانى از ناحيه‏ى اين سفيران، صادر شد. تعدادى از آن‏ها در كمال الدين و الغيبة موجود است.

مسئله‏ى سفير بودن و توقيعات آن‏ها، دليل و شاهدى محكم براى تصديق مقوله‏ى مهدويّت و ولادت امام‏عليه السلام و غايب بودن ايشان از ديدگان است.

عامل ششم - نظارت و مراقبت دستگاه خلافت‏

در كتاب‏هاى تاريخى اماميّه و غير اماميّه، آمده است كه آن هنگام كه معتمد عباسى شنيد كه براى امام حسن عسكرى‏عليه السلام فرزندى متولّد شده، مأموران‏اش را به خانه‏ى امام فرستاد و تمامى زنان امام را دستگير و بازداشت كردند تا بدانند فرزند از آنِ كدام يك است.

البته، بعضى از تواريخ نقل مى‏كنند كه اين جريان، به راهنمايى و ارشاد جعفر، عموى امام مهدى(عج) بوده است.

بنابراين، نظارت و مراقبت دستگاه حاكم، قرينه‏ى روشن و آشكار بر وقوع ولادت حضرت‏عليه السلام است؛ زيرا، در غير اين صورت، انگيزه‏اى براى اين همه مراقبت و نظارت نبوده است.(25)

عامل هفتم - اعتراف تاريخ نگاران و تبارشناسان غير شيعى‏

كلمات تاريخ نگاران و تبارشناسان غير شيعى در ولادت امام مهدى(عج)، در نهايت وضوح است.

1- ابن خلكان مى‏گويد:

((به اعتقاد اماميّه، ابوالقاسم محمّد بن حسن العسكرى، امام دوازدهم است كه به ((حجّت)) شهرت دارد و در روز جمعه، نيمه‏ى شعبان سال دويست و پنجاه و پنج، متولّد شده است.)).(26)

2- ذهبى مى‏گويد:

((شيعيان، معتقدند كه پسر امام حسن عسكرى‏عليه السلام يعنى محمّد بن الحسن قائم و جانشين و حجّت است. ايشان، در سال دويست و پنجاه و هشتم و بنا به قولى، در سال دويست و پنجاه و شش، متولّد شده است.)).(27)

3- ابن حجر هيتمى مى‏گويد:

((امام حسن عسكرى، غير از ابى القاسم محمّد الحجة، فرزندى به جا نگذاشت و آن هنگام كه پدر بزرگوارش وفات يافت، او، پنج سال داشت.)).(28)

4- خير الدين زركلى مى‏گويد:

((در سامراء متولّد شد و در سن پنج سالگى، پدرش وفات كرد.)).(29) و (30)

عامل هشتم - اتّفاق شيعه‏

از زمان كلينى و پدر شيخ صدوق تا الآن، تمام آحاد شيعيان، بر ولادت و پنهان بودن حضرت‏عليه السلام وحدت نظر و اتّفاق دارند. اين ايده، از اصول مذهب شيعه است و در تمام اعصار شيعه، هيچ كس را نيافته‏ايم كه در ولادت يافتن و غيبت حضرت، شك و ترديد داشته باشد.

حساب احتمالات‏

خلاصه‏ى سخن اين كه يا تواتر اين اخبار را مى‏پذيريم كه در اين صورت حقّ اجتهاد شخصى را نداريم و بايد ((نصّ)) را بپذيريم و يا اين كه تواتر اين اخبار را قبول نداريم، ولى با ضميمه كردن آن هشت قرينه و عاملى كه بيان شد براى ما روشن مى‏شود كه آن روايات، طبق حساب احتمالات، درست و صحيح است.


1) الصف: 8.

2) ر.ك تفاسير آيات ذيل: 1- قصص: 5؛ 2- نور: 55؛ 3- طه: 115؛ 4- لقمان: 20؛ 5- زخرف: 28؛ 6- آل عمران: 83؛ 7- حج: 41؛ 8- ممتحنه: 13؛ و...

3) مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563.

4) مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920؛ كنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691.

5) از ديگر روايات سنت نبوى مى‏توان احاديث ذيل را ذكر كرد

الف) عن ابى نضرة عن ابى سعيد الخدري عن رسول الله: يكون بعدى خليفة يحثى المال حثياً ولايعدهُ عداً. (مسند احمد: 3/48)

ب) عن ابى نضرة عن ابى سعيد الخدري، قال: قال رسول الله: المهدى مني اجلى الجبهة أقنى الأنف، يملاء الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً و يملك سبع سنين. (مسند ابى داوود: 4/152)

ج) عن ابى الصديق الناجى عن ابى سعيد الخدرى أن رسول الله قال: يخرج فى آخر أمتي المهدى يسقيه اللّه الغيث و تخرج الارض نباتها، و يعطى المال صحاحاً، و تكثر الحاشية و تعظم الأمة، و يعيش سبعاً أو ثمانياً يعنى حججاً. (المستدرك على الصحيحين 4/557)

د) عن ابى سعيد الخدري عن رسول الله: لتملأن الارض ظلماً و عدواناً ثم ليخرجنّ رجلٌ من اهل بيتى يملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و عدواناً. (ينابيع الموده: 431)

ذ) عن ابى سعيد الخدرى عن رسول الله: فيجى‏ء اليه الرجل فيقول: يا مهدي أعطنى. قال: فيحثي له فى ثوبه ما استطاع اَن يحمله: (منتخب الاثر، ص 311، عن مصابيح السنه).

ر) عن ابى سعيد عن رسول الله: منا الذى يصلى عيسى بن مريم خلفه. (الامام المهدى من الولادة الى الظهور، على محمد على دخيل، 121).

همچنين ر.ك‏

1- تحفة الأحوذى / الامام الحافظ ابى العلى محمد عبدالرحمن بن عبدالرحيم، ج 6، ص 484، باب 44، ما جاء فى المهدى.

2- عون المعبود فى شرح سنن ابى داوود / علامه ابى الطيب محمد ثمن الحق العظيم آبادى، جزء 11، ص 361، ح 4259 الى 4265.

3- الفتاوى الحديثة / شهاب الدين ابن حجر الهيتمى، ص 37، مطلب فى ذكر الهدى و بعض علامات الساعة.

4- كنز العمال فى سنن الأقوال والأفعال / علاء الدين علي المتقى، ج 14، ص 389، ح 38651 الى 38709.

5- المهدى المنتظر / ابوالفضل عبدالله بن محمد بن الصديق الحسنى متوفى (1380).

6- المصنف فى الأحاديث و الآثار / ابن ابى شيبة، ج 15، ص 196، ح 19484 به بعد.

7- سنن ابن ماجة، ج 2 / ص 29، باب خروج المهدى، ح 4082 الى 4088.

8- سنن ابى دائود، ج 4، ص 37، ح 4279 كتاب المهدى تا 4285.

9- سنن الترمذى، ج 4، ص 43، باب ما جاء فى المهدى، ح 2230 - 2232.

10- المعجم الكبير / ابوالقاسم، سليمان بن احمد بن ايوب بن نصير اللخمى الطبرانى، ج 10، ص 55، ح 10213 - 10230.

6) الصواعق المحرقه، ص 249.

7) المستدرك للحاكم، ج 3، ص 109؛ المعجم الكبير، الطبراني، ج 5، ص 166، ح 4969؛ تاريخ بغداد، ج 8، ص 442.

8) كمال الدين، ص 272؛ الغيبة، طوسى، ص 128؛ صحيح بخارى، ج 9، ص 729؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 220، ح 1821، مسند احمد 5: 90.

9) كمال الدين، 409، ح 9؛ الكافى، ج 1، ص 377، ح 3؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 239، ح 1851؛ مسند الطيالسى، ص 259.

10) كمال الدين، ص 257، ح 2؛ كفاية الاثر، ص 10.

11) الكافى، ج 1، ص 340، ح 15؛ الغيبة، طوسى، ص 161، ح 118.

12) كمال الدين، ص 342، ح 24.

13) ابن حزم مى‏گويد: البته به نظر ما هرگز امام مهدى خلق نشده است.

14) الإسلام الصحيح، ص 348 .

15) كمال الدين، ص 342، ح 24 .

16) الكافى، ج 4، ص 162.

17) كمال الدين، ص 381، ح 5.

18) عمروبن‏عثمان بن سعيد العمرى السّمان.

19) احمدبن اسحاق القمى الأشعرى المعروف بالوثاقة.

20) البته شهيد صدر آن روايت را به مناسبت حجيت خبر ثقه ذكر مى‏كند نه به مناسبت امام مهدىّ).

21) عبدالله بن جعفر حميرى مستقيماً از سفير اول نقل مى‏كند كه سفير اول فرمود: من با چشمان خود حضرت را ديدم.

22) مؤلف: نام مادر حضرت در بعضى روايات سوسن آمده و در بعضى ديگر نرجس ولى شايسته نيست كسى به اين اختلافاتى كه در روايات آمده تمسك كرده و بگويد اين روايات به سبب متفاوت بودن محتواى آنها قابل پذيرش نيستند.

23) الغيبة، طوسى، ص 234، ح 204.

24) اسامى ذيل از جمله كسانى هستند كه به زيارت حضرت نائل آمده‏اند:

1- ابراهيم بن مهزيار: سفينة البحار، 2/704

2- ابن اُخت ابى بكر العصار الصوفى: منتخب الاثر، 381

3- ابوجعفر الأحول الهمدانى: منتخب الاثر 379

4- ابوالحسن الحسينى: منتخب الاثر، 380

5- ابوالحسن العمرى: منتخب الاثر، 380

6- ابوالحسن بن كثير النوبختى: منتخب الاثر، 380

7- ابوالقاسم الروحى: تبصرة الولى، 20

8- ابوالهيثم الأنبارى: منتخب الاثر، 279

9- احمد بن ابراهيم بن مخلد: منتخب الاثر، 380

10- احمد بن ابى روح: منتخب الاثر، 380

11- احمدالدينورى: تبصرة الولى 230

12- احمد بن سور: منتخب الاثر، 380

13- ابوالطيب احمد بن محمد بن بطه: منتخب الاثر 381

14- احمد بن محمد السراج الدينورى: منتخب الاثر 380

15- جارية ابى على الخيزرانى: تبصرة الولى 7

16- الحسن بن الحسين الاسباب ابادى: منتخب الاثر 380

17- الحسن بن جعفر القزوينى: منتخب الاثر 380

18- راشد الأسد آبادى: سفينة البحار 2/704

19- ابوالحسن خضر بن محمد: منتخب الاثر 380

20- الحسن بن عبدالله التميمى الزيدى: تبصرة الولى، ص 24

21- الحسين بن حمران: منتخب الاثر 380

22- عبد احمد بن الحسن المادراني: منتخب الاثر 380

23- ابوطاهر على بن يحيى الرازى: منتخب الاثر 380

24- محمد بن احمد: منتخب الاثر 370

25- نصر بن صباح: منتخب الاثر 380

26- يوسف بن احمد الجعفرى: الزام الناصب 1/379

27- يمان بن الفتح بن دينار: الزام الناصب 1/362

28- ابا نصر ظريف‏الخادم: اصول كافى، ج 1، باب فى تسمية من رآه، ص 267، ح 13.

29- نسيم جارية: الثاقب فى المناقب / ص 203

30- سعد بن عبدالله بن ابى خلف: الثاقب فى المناقب/ ص 585

31- عمروالاهوازى: تقريب المعارف فى الكلام / ص 184

32- الازدى: الثاقب فى المناقب، ص 613

33- رشيق حاجب المادراى: الخرائج والجرائح، ج 1 / ص 460.

34- على بن ابراهيم بن مهزيار: دلائل الامامة / ص 296

35- احمد بن اسحاق: كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 384

36- ابراهيم بن ادريس ابواحمد: الغيبة شيخ طوسى، 268

37- ابراهيم بن عبده النيشابورى: الارشاد، 2/351

38- اسماعيل بن على النوبختى: الغيبة، 272/237

39- عبدالله بن صالح: الكافى، 1/331

40- غانم ابوسعيد الهندى: كافى 1/515

41- كامل بن ابراهيم المدنى: الغيبة 247/216

42- عبدالله السورى: كمال الدين 2:441

43- وكلاء امام مهدى (عج)

44- خدام و كنيزان حضرت.

25) كتابهاى تاريخ طبرى و غيره بيانگر آن هستند كه معتمد كينه و عداوت شديدى نسبت به اهل بيت‏عليهم السلام داشت، او بعد از وفات امام حسن عسكرى‏عليه السلام شخصاً به جستجو براى يافتن حضرت پرداخت و دستور داد. كنيزان امام حسن عسكرى را بازداشت كردند البته گفتنى است كه جعفر كذاب هم به طمع نيل به منزلت برادرش او رايارى مى‏كرد.

لازم به ذكر است كه معتز و مهدى از خلفاى قبل، معتمد را به مسأله‏ى ولادت حضرت آگاه كرده بودند و لذا امام حسن عسكرى‏عليه السلام تلاش زيادى كرد كه خبر ولادت حضرت منتشر نشود.

26) وفيات الأعيان، ج 4، ص 176، رقم 562.

27) تاريخ الاسلام، ج 19، ص 113، ص 159.

28) الصواعق، ص 255 و 314.

29) الاعلام، ج 6، ص 80.

30) از ديگر علماء اهل سنت كه اعتراف به ولادت حضرت كرده‏اند مى‏توان افراد ذيل را نام برد.

1- ابن الوردى: ((وُلِدَ محمد بن الحسن الخالص سنة خمس و خمسين و مأتين)). نورالابصار: 186

2- الشبراوى الشافعى: ايشان در كتاب الاتحاف به ولادت امام مهدى در شب نيمه شعبان سال 255 هجرى تصريح كرده است. الاتحاف بحبّ الاشراف: 68

3- مؤمن بن حسن الشبلنجى: بنابر عقيده‏ى اماميه ايشان آخرين امام از ائمه‏ى اثنا عشر است. نورالابصار / 186

4- ابن الأثير الجزرى، عزالدين: ايشان در كتاب الكامل فى التاريخ در ضمن حوادث سال ((260)) مى‏گويد: در اين سال ابومحمد علوى عسكرى وفات كرده، ايشان بنا بر نظر اماميه يكى از ائمه‏ى اثنا عشر مى‏باشد و او پدر همان محمد است كه شيعه معتقدند او مهدى منتظر است. ((الكامل فى التاريخ، 7/274))

سروده رهبرانقلاب برای امام زمان(عج)

 

دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو

ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو

چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی
پراست سینه ام از اندوه گران بی تو

نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق
ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو

لب از حکایت شبهای تار می بندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو

چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زندسخنم آتشی به جان بی تو

ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو

عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو

گزاره غم دل را مگر کنم چو امین
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو

ای نخل طور نور

                                         ای نخل طور نور

                                   امام زمان(عج)

آمد بهار و بی گل رویت بهار نیست

باد صبا مباد چه پیغام یار نیست

                          بی روی گلعذار مخوانم بلاله زار

                          بی گل نوای بلبل و شور هزار نیست

بی سر و قدّ یار چه حاجت بجویبار

ما را سرشک دیده کم از جویبار نیست

                         بی چین زلف دوست نه هر حلقه ای نکوست

                         تاری ز طرّه اش به ختا و تتار نیست

بزمی که نیست شاهد من شمع انجمن

گر گلشن بهشت بود سازگار نیست

                         گمنام دهر گردد و ویران شود به قهر

                         شهری که شاه عشق در او شهریار نیست

ای سرو معتدل که بمیزان عدل و داد

سروی باعتدال تو در روزگار نیست

                        ای نخل طور نور که در عرصه ظهور

                        جز شعله رخ تو نمایان ز نار نیست

مصباح بزم انس بمشکوه قرب قدس

حقّا که جز تجلّی حسن نگار نیست

                       ای قبله عقول که اهل قبول را

                       جز کعبه تو ملتزم و مستجار نیست

امروز در قلمرو توحید سکّه زن

غیر از تو ای شهنشه والا تبار نیست

                         در نشئه تجرّد و اقلیم کن فکان

                         جز عنصر لطیف تو فرمانگذار نیست

جز نام دلربای تو از شرق تا بغرب

زینت فزای دفتر لیل و نهار نیست

                           در صفحه صحیفه هستی به راستی

                           جز خطّ و خال حسن ترا اعتبار نیست

وندر محیط دائره علم و معرفت

جز نقطه بسیط دهانت مدار نیست

با یکّه تاز عزم تو زانو

دوته کند این توسن سپهر که هیچش قرار نیست

ای صبح روشن از افق معدلت در آی

ما را زیاده طاقت این شام تار نیست

                 ما را ز قلزم فتن آخر الزمان

                 جز ساحل عنایت و لطفت کنار نیست

در کام دوستان تو ای خضر رهنما

آب حیات جز ز لبت خوشگوار نیست

ای طاق ابروی تو مرا قبله نیاز

از یک اشاره ای که مشیر و مشار نیست

غیر از طواف کوی تو ای کعبه مراد

هیچ آرزو در این دل امیدوار نیست

                            غیر از حدیث عشق تو ای لیلی قدم

                            مجنون حسن روی ترا کار و بار نیست

شور شراب لم یزلی در سر است و بس

جز مست باده ازلی هوشیار نیست

 آیت الله غروی اصفهانی

وظایف نوّاب خاص امام زمان(عج)

        وظایف نوّاب خاص امام زمان(عج)

                                    پوستر امام زمان علیه السلام

1- زدودن شک و حیرت مردم درباره‌ی وجود امام مهدی (علیه‌السلام)

مهمترین وظیفه‌ای که نواب اربعه به ویژه سفیر اول یعنی عثمان بن سعید عَمری بر عهده داشت. امام عسکری(علیه‌السلام) فرزندی دارد که اکنون امام و او نایب خاص آن حضرت می‌باشد.

 

2- حفظ امام مهدی (علیه‌السلام) از راه پنهان داشتن نام و مکان

حضرت امام زمان(علیه‌السلام) در توقیعی به محمد بن عثمان بن سعید عَمری بیان داشت که از ذکر نام و نشان آن حضرت خودداری کند و در جهت پنهان داشتن نام و مکان آن حضرت بکوشد. ابوسهل نوبختی در جواب این سؤال که چرا تو سفیر ناحیه مقدسه نشدی؟ فرمود: «من نمی‌توانم مانند حسین بن روح سرّ نگهدار باشم.»

 

3- سازماندهی و سرپرستی سازمان وکالت

از طریق این سازمان، شیعیان پرسش‌ها و شبهات دینی خود را با وکلا در میان می‌گذاشتند و آنان به واسطه سفیر از ناحیه مقدسه پاسخ را به شیعیان می‌رساندند، و نیز وجوه شرعی خود را به وکلا می‌دادند و وکلا آن را به مسئول سازمان تحویل می‌دادند.

 

4- پاسخگویی به پرسش‌های فقهی و مشکلات عقیدتی

آنان گاهی پرسش‌های فقهی و مسائل مستحدثه شیعیان را به عرض امام مهدی (علیه‌السلام) می‌رساندند و پاسخ آن را دریافت و به شیعیان ابلاغ می‌کردند.

مهمترین وظیفه‌ای که نواب اربعه به ویژه سفیر اول یعنی عثمان بن سعید عَمری بر عهده داشت. امام عسکری(علیه‌السلام) فرزندی دارد که اکنون امام و او نایب خاص آن حضرت می‌باشد

5- اخذ و توزیع اموال متعلق به امام مهدی(علیه‌السلام)

امام مهدی (علیه‌السلام) در روز بعد از رحلت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) و یا در همان روز، بعد از مراسم خاکسپاری امام به هیئت قمی‌ها دستور داد که از این به بعد، اموال متعلق به آن حضرت را به وکیلش در بغداد (ابوعمرو، عثمان بن سعید عَمری) تحویل دهند.

 

6- مبارزه با غلات و مدعیان دروغین نیابت و بابیّت

در راستای همین وظیفه، در این دوره هفتاد ساله هر کسی که به دروغ ادعای بابیّت و وکالت نمود، مثل حلاج، شلمغانی و دیگران، با آنان به مبارزه برخاستند و از ناحیه‌ی مقدسه توقیعاتی به واسطه آنان صادر شد، و با روشن شدن ماهیّت آنان، شیعیان امامیه از این انحرافات مصون ماندند و به سفارت نواب اربعه و وکالت بیشتر اعتماد نمودند.

 

7- مبارزه با وکلای خائن

گاهی برخی از وکلا منحرف می‌شدند و از وظایف اصلی خود عدول می‌کردند. در این صورت مشکلاتی را برای سازمان مخفی وکالت به وجود می‌آوردند، و گاهی وجوه شرعی را نزد خود نگاه می‌داشتند، در این صورت نواب اربعه هر کدام به نوبه خود مسئولیت داشتند تا با آن وکیل خائن مبارزه کنند.

 

8- آماده سازی مردم برای پذیرش غیبت کبرا

این وظیفه بیش از همه بر دوش ابوالحسن علی بن محمد سمری، آخرین سفیر امام مهدی (علیه‌السلام) سنگینی داشت. از این رو امام زمان(عج) از راه اعجاز به او کمک کرد و شش روز قبل از مرگش توقیعی صادر نمود و زمان دقیق وفات وی را بیان داشت تا این که حجت بر همگان تمام شود و اذهان، آماده پذیرش دوره دیگری از غیبت آن حضرت باشد.


برگرفته از منابع:

الغیبة، طوسی، ص 222 و 240 / اعلام الوری، ص 452 / کمال الدین، ص 478

کتاب غیبت نعمانی

درباره امام عصر(عج) آثار و کتب فراوانی وجود دارد امّا شاید مراجعه به قدیمی‌ترین آثار در این باره زوایای گوناگون و موثقی را بدست دهد. از جمله این آثار ارزشمند کتاب غیبت نعمانی و کتاب کمال الدین است که در این نوشتار برآنیم تا با آنها بیشتر آشنا شویم:

کتاب نعمانی
کتاب غیبت نعمانی

کتاب غیبت نعمانی از کتاب‌های قدیمی است که نزد همه علمای شیعه موثق بوده و از کتاب‌های گرانقدر به شمار می‌رود. در جلالت این کتاب همین کافی است که شیخ مفید در کتاب ارشاد خود در آخر باب سوّم در ذکر امام قائم(عج) فرمودند: هر کس اخبار غیبت امام عصر(عج) را می‌خواهد به کتاب غیبت نعمانی رجوع کند که در این باب کتاب جامعی است.

این کتاب دارای بیست و شش باب است و در هر باب به ذکر احادیث و روایات از اهل بیت (علیهم‌السلام) درباره حضرت حجت(عج) پرداخته است. همچنین به بررسی آیات قرآنی در این باره و احادیث نبوی(صلی الله علیه و آله) اهتمام فراوان دارد. مقدمه کتاب به قلم توانای مصنف کتاب شیخ نعمانی است که درباره غیبت امام زمان(عج) به نکات ارزنده‌ای اشاره دارد. به گفته برخی از علمای گرانقدر شیعه فقط همین کتاب غیبت نعمانی در اثبات امامت و غیبت امام زمان (عج) کافی است.

امام زمان(عج) در خواب به من فرمودند: چرا کتابی درباره غیبت تصنیف نمی کنی؟ پس از آن از خواب بیدار شدم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و بی تابی به سر بردم و در صبح همان روز آغاز به تألیف این کتاب نمودم

نویسنده کتاب

غیبت نعمانی تألیف محمدبن ابراهیم بن جعفر ابوعبدالله کاتب نعمانی معروف به ابن ابی زینب است. نعمانی از مشایخ عظیم القدر امامیه و معاصر شیخ کلینی صاحب کتاب اصول کافی است. همچنین نویسنده کتاب، معاصر ابن عقده و محمدبن احمد صفوانی و مسعودی صاحب کتاب مروّج الذهب است که زمان غیبت صغری را ادراک نموده است. شیخ نجاشی در کتاب رجال، نعمانی را از جمله اصحاب عظیم‌القدر امامیه معرفی نموده و ایشان را با القابی چون شریف المنزله، صحیح العقیده و کثیر الحدیث ستوده‌اند که در بغداد متولد شد و از آنجا به سوی شام رفت و در همان جا از دنیا رفت.

کتاب کمال الدین

از دیگر کتب قدیمی درباره امام زمان(عج) کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمه است که جناب صدوق ابن بابویه متوفی 381 هـ .ق آن را در شصت و دو باب درباره امام زمان(عج) تألیف نموده است و در همه ابواب کتاب به روایات نبوی(صلی الله علیه و آله) و احادیث ائمه (علیهم‌السلام) درباره امام زمان(عج) پرداخته است که با ذکر سلسله سند آنها از جمله کتب معتبر به شمار می‌رود.

هر کس اخبار غیبت امام عصر(عج) را می‌خواهد به کتاب غیبت نعمانی رجوع کند که در این باب کتاب جامعی است

سبب تألیف کتاب

شیخ صدوق در اول کتاب در سبب تألیف به بیانی تفصیلی پرداخته‌اند که به طور خلاصه آن است: پس از مراجعت از زیارت ثامن الائمه امام رضا(علیه‌السلام) شبی را در منزلی به دور از خانواده اقامت نمودم که در عالم خواب دیدم که در مکه مکرمه‌ام و در حال طواف بیت الله هستم. در آن حال به حضور امام زمان(عج) تشرّف یافتم و ایشان در خواب به من فرمودند: چرا کتابی درباره غیبت تصنیف نمی‌کنی؟ پس از آن از خواب بیدار شدم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و بی تابی به سر بردم و در صبح همان روز آغاز به تألیف این کتاب نمودم.

بررسی این کتب شریف درباره امام زمان(عج) حاکی از آن است که تلاش علمای شیعه در حفظ و نگهداری روایات و ادله مبتنی بر غیبت امام عصر(عج) کوششی پرثمر بوده است که امروزه از آن دهها و صدها کتاب درباره امام زمان(عج) روییده است که هرچه بیشتر در جهت نشر معارف اهل بیت(علیهم‌السلام) است.

 

ویژگى هاى یاران امام زمان (علیه السلام )

ویژگى هاى یاران امام زمان (علیه السلام )

                                           امام زمان(عج)

خداوند متعالى در قرآن كریم مى‌فرماید:

وَكَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ كَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ  وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِینَ .1

چه بسیار پیامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراهشان نبرد كردند و از هر رنجى كه در راه خدا دیدند، نه سستى ورزیدند و نه ضعف و زبونى نشان دادند و خداوند، شكیبایان را دوست مى‌دارد. سخنشان فقط این بود كه پروردگارا!  گناهان ما را ببخش و از تندروى‌هاى ما در كارها در گذر! گام‌هاى ما را استوار بدار و ما را بر جمعیت كافران پیروز كن!

واژه ربیون در این دو آیه شریف به مردمى خداپرست اشاره دارد كه مخلصانه در ركاب پیامبران با كافران و مشركان جنگیدند. ربیون در زمانه ما، مصداق تامى غیر از بسیجیان ندارد و تمام ویژگى‌هایى كه در این دو آیه درباره ربیون بیان شده، گویا در شان بسیجیان ما نازل شده است .

پس از زمان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم )، شاهد قیام هاى الاهى فراوانى بوده ایم؛2 اما هیچ یك از آنها مصداق ربیون كثیر؛ مردان الاهى فراوان نبوده است تا جایى كه به طور یقین مى توان گفت: اگر از عصر پیامبر بگذریم ، كامل ترین مصداق ربیون كثیر، بسیجیان مخلص ما در ایران اسلامى بوده اند.

همان گونه كه از روایات برمى آید، یاوران راستین امام زمان (ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) نیز مصداق تام ربیون كثیر بوده ، داراى ویژگى هاى خاص ایشان هستند.

ویژگى هاى اساسى ربیون كه در این دو آیه شریف بیان شده است، عبارتند از: قدرت والاى روحى، بردبارى، طلب مغفرت، طلب استوارى و استقامت و طلب نصرت كه درباره هر یك از این ویژگى ها توضیحى مختصر ارائه مى كنیم :

 

1. قدرت والاى روحى

میدان جنگ ، عرصه جنگیدن ، كشتن و كشته شدن است . طولانى شدن جنگ ، به طور طبیعى آثار منفى فراوانى را در پى مى آورد. از یك طرف ، عواملى چون دورى از زن و فرزند، نابسامانى خانواده ها، بى سرپرستى بچه ها، فقر و ویرانى ناشى از جنگ ، باعث سست شدن اراده و انرژى روحى جنگاوران مى‌شود و از طرف دیگر، آثار ضعف و سستى در بدن و انرژى هاى جسمانى بروز مى كند. مجموعه این عوامل مى تواند باعث خضوع و تسلیم در مقابل دشمن شود.

خداوند متعالى، جنگاوران مجاهدى را مى ستاید كه به عشق خدا و رسول او، خالصانه در میدان هاى طاقت فرساى جنگ استقامت ورزیدند و لحظه اى ضعف از خود نشان ندادند؛ ستارگان درخشانى كه حتى با طولانى شدن جنگ و پیشامد مصیبت هاى گوناگون ، نه در عشق و اراده آهنینشان ضعفى پیدا شد و نه در برابر دشمن ، دست خضوع و تسلیم بالا بردند: فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ 3 از هر صدمه یا كه در راه خدا دیدند، نه سستى ورزیدند و نه ضعف و زبونى نشان دادند.

چنین ویژگى بارزى را در رزمندگان و بسیجیان خویش در طول هشت سال دفاع مقدس به چشم دیده ایم ؛ دلیر مردانى كه تا واپسین نفس و واپسین قطره خون از اسلام و میهن اسلامى دفاع كردند و تمام هستى خود را بر سر پیمان الاهى خویش فدا ساختند.

چه بـسیار پیـامـبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراهشان نبرد كردند و از هر رنجى كه در راه خدا دیـدند، نـه سستى ورزیدند و نه ضعف و زبونى نشان دادند و خداوند، شكیبایان را دوست مى‌دارد. سخنشان فقط این بود كه پروردگارا!  گناهان ما را ببخش و از تندروى‌هاى ما در كارها در گذر! گام‌هاى ما را استوار بدار و ما را بر جمعیت كافران پیروز كن!

2. بردبارى

دلیر مردانى كه در این آیه ، مورد ستایش خداوند قرار مى گیرند، مجاهدانى خستگى ناپذیرند كه به سبب بردبارى فوق العاده شان ، محبوب ذات اقدس الاهى شده اند: وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ 4 و خداوند، چنین صبركنندگانى را دوست مى دارد. اگر در شاءن رزمندگان و بسیجیان ، جز همین جمله در قرآن نازل نشده بود، براى پاداش آنها كافى بود. چه پاداشى بالاتر از محبوبیت نزد خداوند قابل تصور است ؟! آن كه پروردگارش او را دوست بدارد، چه چیزى كم خواهد داشت ؟!

 

3. طلب آمرزش ، استقامت و یارى
دعا

چنین مجاهدان راستینى در كشاكش مصیبت هاى جنگ و رنج هاى جنگاورى ، زبان حال و قالشان ، چیزى جز طلب آمرزش ، عذرخواهى و طلب استقامت و یارى از پروردگارشان نیست : و ما كان قولهم الا اءن قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فى اءمرنا؛5 سخنشان جز این نبود كه پروردگارا! گناهان ما را ببخش و از تندروى هاى ما در كارها درگذر.

این رزم آوران الاهى ، نه تنها خود و عمل خود را نمى بینند، بلكه همواره عذر تقصیر به درگاه الاهى مى آورند كه خدایا! تو خود كوتاهى هاى ما را در انجام وظیفه ببخشاى و از گناه و زیاده روى و كوتاهى ما به لطف و مرحمت خویش در گذر:ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا6 و افراطهاى ما نیز در انجام وظیفه بندگى و مجاهدت چشم بپوش : وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا.7 پروردگارا! همه هستى ما از تو است و اكنون به درگاه تو تقدیم مى كنیم . لطف و مرحمتى كن و كاستى ها و لغزش هاى ما را تو خود جبران و اصلاح فرما! بار پروردگارا! این راه خطرخیز را با همه افت و خیزهایش تا بدین جا رسانده ایم ؛ اما چه امان از سستى در ادامه راه و فریب هاى شیطان و زمین گیرى دنیا؟! پس اكنون خدایا! ما را تا سرانجام این راه ، هموار استوار و پابرجا بدار: وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا 8 بار خدایا! هر چند ماءموریت ما انجام وظیفه است ، نه رسیدن به نتیجه ، اما نهایت آرزوى ما پیروزى بر كافران و نابكاران عالم است . خدایا! تو خود به قدرت قاهر خویش ما را بدین هدف برسان : وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِینَ .

 

4. رابطه عاشقانه با پروردگار

آیات متعدد دیگرى در قرآن داریم كه بنا بر روایات پروردگار و اهل بیت (علیهم السلام ) در شاءن گروهى از شیعیان علوى نازل شده است كه در آخر الزمان پدیدار خواهند شد. یكى از این آیات شریف كه بر ربیون كثیر نیز تطبیق مى شود، این آیه نورانى است :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِینَ .9

اى كسانى كه ایمان آورده اید! هر كس از شما كه از آیین خود باز گردد، (بداند كه ) خداوند به زودى ، قومى را برمى انگیزاند كه ایشان را بسیار دوست مى دارد و آنها نیز خداوند را دوست مى دارند و در برابر مومنان سرافكنده و فروتن و در مقابل كافران سرافراز و مقتدرند.

لحن آیه پیشین ، رنج و ناراحتى پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) و مومنان راستین از سست عنصرى و دم دمى مزاجى افراد ضعیف الایمان را نشان مى دهد؛ ناراحتى و نگرانى از عقبگرد و بازگشت مسلمانان سست ایمان به حلقه كافران.

این آیه نورانى در بر دارنده بشارتى شورانگیز به پیامبر و مومنان راستین است كه هرگز نپندارید قوام دین خدا فقط به عده اى تازه مسلمانان ضعیف است كه اگر به كفر و شرك باز گردند، اسلام و افتخارهاى آن از بین مى رود. اگر عده اى از اسلام روى گردانیدند و به كفر بازگشتند، هرگز اندوهى به خویش راه ندهید؛ چرا كه خداوند، در آینده ، مؤ منانى را بر خواهد انگیخت كه نخستین صفت و مدال افتخارشان این است كه محبوب خداوندگار، و محب اویند: یحبهم و یحبونه ؛ خداوند دوستدار ایشان است و ایشان نیز دوستدار خداوندند. عشق مقدس و طرفینى بین ایشان و پروردگارشان برقرار شده است ؛ فضیلتى بس ارزشمند كه مقامى بالاتر از آن تصور شدنى نیست .

اى كسانى كه ایمان آورده اید! هر كس از شما كه از آیین خود باز گردد، (بداند كه ) خداوند به زودى ، قـومى را برمـى انگـیزاند كه ایـشان را بسیار دوست مى دارد و آنها نـیز خداوند را دوست مى دارند و در برابر مـومـنـان سرافـكنـده و فـروتن و در مقابل كافران سرافراز و مقتدرند

5. فروتنى در برابر مؤ منان و گردن فرازى در مقابل كافران

علامت این عشق پاك طرفینى ، دو صفت همراه با هم است : اءذله على المؤ منین و اءعزه على الكافرین ؛ در برابر مؤ منان متواضع و فروتنند و در مقابل كافران گردن فراز و مقتدرند. در مقابل اهل ایمان ، چنان تواضع دارند كه گویا بنده ایشانند. در برابر مومنان به هیچ وجه انانیت و خودبینى ندارد؛ به طورى كه گویا خود ایشانند. همینان كه در برابر مؤ منان ، چنین خاكى و متواضع اند، در مقابل كافران ، سرسخت و عزتمندند. ایشان در مقابل گردنكشان چنان در اوج عزت و قدرت و گردن فرازى اند كه گویا آنان را هرگز به شمار نمى آورند.

وعده الاهى در این آیه نورانى و معجزه آمیز، از ظهور خداباورانى ثابت قدر با دو صفت والاى باطنى و روحى خبر مى دهد كه هم محبوب خدا، و هم محب اویند؛ ویژگى هاى والایى كه از راههاى ظاهرى قابل تشخیص نیست ؛ زیرا این دو ویژگى قلبى ، رازى نهان بین عاشق و معشوق است كه بیگانگان از آن آگاهى ندارند؛ اما كسانى كه این دو ویژگى قلبى را دارا هستند، دو نشانه ظاهرى در رفتار و گفتارشان پدیدار مى شود:

1. اءذله على المومنین ؛ خاضع و فروتن در برابر مومنان ؛

2. اءعزه على الكافرین ؛ عزتمند و مقتدر در برابر كافران .

دعا

اگر این ویژگى ها را بر خصوصیاتى كه براى ربیون كثیر ذكر شده بود، تطبیق دهیم ؛ و آن گاه بر تاریخ اسلام مرورى كنیم ، براى آن هیچ مصداقى ، جز بسیجیان شورآفرین ایران اسلامى نمى یابیم ؛ ارتشى میلیونى كه اكثریتشان ، داراى این اوصافند؛ البته وجود شدت و ضعف و درجه هاى گوناگون براى این ویژگیها طبیعى است .

در چشمان حقیقت بین بسیجیان ما، قدرتمندترین قدرت هاى جهان ، حقیرترین و ناچیزترین افراد به شمار مى آیند. امام و پیشواى این گروه میلیونى ، همان رادمردى بود كه درباره قاهرترین قدرت زمانه اش ، آن هم در هنگامه جنگ تحمیلى و محاصره كامل اقتصادى و با نبود سپاه و ارتشى ، چنان سخن مى گفت كه گویا درباره موشى خوار و ذلیل سخن مى گوید: آمریكا، هیچ غلطى نمى تواند بكند. هر چه فریاد دارید، بر سر آمریكا بكشید. با دلهره به محضرش عرض كردند: امریكا رابطه اش را با ایران به طور كلى قطع كرده است و ناوهاى جنگى او به سوى خلیج فارس در راهند. در این هنگام ، در اوج صلابت و عزت فرمود: مگر این رابطه براى ما چه نفعى داشته است كه از قطع آن نگران باشیم . این كه به بره اى بگویند گرگى خونخوار رابطه اش را با تو قطع كرده است ، نه تنها نگرانى و ناراحتى ندارد؛ بلكه سرور و خوشحالى دارد.

این تجلى اءعزه على الكافرین است كه در برابر هیچ قدرت شیطانى خضوع نمى كند و اندك باجى نمى دهد؛ چرا كه روح والایش به اقیانوس بیكران قدرت الاهى متصل شده است . پشتوانه چنین رادمردانى ، كوهسارى عظیم از قدرت خدایى و عنایت اولیاى الاهى است . اینان تحت عنایت هاى خاص پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم )، امامان (علیهم السلام ) و در صدر ایشان ، تحت ولایت خاص امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) قرار گرفته اند؛ از این رو در برابر هیبت و شوكت دشمنان ، خم به ابرو نمى آورند و هیچ گاه احساس شكست و حقارت نمى كنند؛ هر چند در مقابل تجهیزات فوق مدرن كافران هیچ سلاحى نداشته باشند. این مردان ربانى ، با قدرت بى نهایت ، رابطه اى عاشقانه برقرار كرده و محبوب او شده اند؛ تمام هستى خویش را در برابر او باخته و همه چیز را به او یافته اند؛ اما همان امام ، در برابر كارگر فقیر یا پدر شهید، با كمال خضوع و مهربانى ، مى فرمود: من دست شما را مى بوسم یا خطاب به بسیجیان مى فرمود: اى كاش من هم یك بسیجى بودم .

نشانه مردان الاهى این است كه در جهاد فى سبیل الله ، از هیچ سرزنشى نمى هراسند: یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ آنها در راه خدا مجاهده مى كنند و از سرزنش هیچ ملامت گرى هراسى ندارند

6. نهراسیدن از سرزنش ها

نشانه دیگر این مردان الاهى این است كه در جهاد فى سبیل الله ، از هیچ سرزنشى نمى هراسند: یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ 10 آنها در راه خدا مجاهده مى كنند و از سرزنش هیچ ملامت گرى هراسى ندارند. مجاهده فرهنگى این رادمردان ، زبان ملامتگران را ضدشان مى گشاید؛ ولى آنها هیچ باكى ندارند. اگر بنا بود، در مجاهدت هاى الاهى ملامتى در كار نباشد، این آیه براى چه بود؟!

شیعیانى مخلص همچون میثم تمارها، عمرو بن حمدها، حجر بن عدى ها و ابوذرها تبعید شدند؛ زندانى و شكنجه شدند، و بدنهایشان را بر دار نگه داشتند؛ اما لحظه اى از ولایت مولایشان على (علیه السلام ) و ستایش او دست برنداشتند تا آن كه زبانشان را بریدند؛ شكمشان را دریدند و عاقبت به شهادت رسیدند.

اگر ما نیز بخواهیم در شمار شیعیان واقعى على بن ابى طالب (علیه السلام ) و امام زمانمان باشیم ، باید خود را آماده كنیم و در راه انجام وظیفه و اظهار حق ، از هیچ چیزى ، حتى از سرزنش دوستان نیز نهراسیم . خیلى راحت است كه انسان به دست دشمنان ترور و كشته شود؛ اما آن چه تحملش مشكل است ، ملامت دوستان است . كسانى كه خداوند، براى زنده كردن دینش برخواهد انگیخت ، از سرزنش دوستان نیز نمى هراسند.

بر حذر باشیم كه اگر خود را براى ایفاى چنین مسؤولیت سنگینى آماده نكنیم و یا در دام ملامتگران و فتنه جویان گرفتار آییم ، جزو گروه و حزبى خواهیم شد كه خلاف قرآن و معارف اهل بیت (علیهم السلام ) رفتار مى كنند؛ البته با شعار و فریاد، انسان نه علوى مى شود و نه حسینى . به فرمایش مقام معظم رهبرى ، رفتارمان باید علوى باشد؛ وگرنه شاه هم شعار اسلام پناهى و شایسته سالارى مى داد. چه فایده اى خواهد داشت اگر در شعار و گفتار بگوییم : یا لیتنا كنا معكم فنفوز فوزا عظیما؛ اى كاش در كربلا با شما بودیم تا به شهادت مى رسیدیم ؛ اما در عمل حاضر نباشیم حتى یك سیلى بخوریم ؟ حاضر نباشیم یك فحش بشنویم ؟ این دیگر چگونه حسینى بودن است ؟!

این بزرگواران غیور كجا، و بى غیرتان ترسو كجا؟! مردمى سست ایمان كه با كوچك ترین تهدید آمریكا مى گریزند و میدان را خالى مى گذارند، و آنان كه دلهایشان همواره از قطع رابطه با آمریكا هراسان و لرزان است ، از روحیه و حماسه حسینى چه بهره اى برده اند؟!

 

برگرفته از آفتاب ولایت، آیت الله محمد تقى مصباح یزدى


1- آل عمران (3)، 146 و 147.

2- حتى یاوران شیدایى امام حسین (علیه السلام ) را نیز نمى توان مصداق ربیون كثیر دانست ؛ چرا كه تعدادشان 72 نفر بیش نبوده است .

3- آل عمران (3)، 146.

4- آل عمران (3)، 146.

5- آل عمران (3)، 147.

6- آل عمران (3)، 147.

7- آل عمران (3)، 147.

8- آل عمران (3)، 147.

9- مائده (5)، 54.

10- مائده (5)، 54.

عرضه اعمال به محضر امام زمان(عج)

عرضه اعمال به محضر امام زمان(عج)

                                             امام زمان علیه السلام

ما معتقدیم كه امام زمان (علیه‌السلام) از كارهاى امت، به ویژه شیعیان آگاه است. در كتابهاى روایى ما بابى به نام عرض الاعمال وجود دارد. طبق برخى از روایات، تمام كارهاى ما، هر هفته یك روز یا دو روز، و طبق بعضى دیگر از روایات، هر روز، و مطابق روایاتى دیگر، هر صبح بر امام عصر (ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) عرضه مى‌شود.

صاحب تجارتخانه‌اى را در نظر بگیرید كه هر روز سرى به دفتر مى‌زند تا ببیند چه معامله‌هایى در آن روز انجام گرفته است؛ آنگاه هفته‌اى یك بار، مطالعه‌اى دقیق روى دفتر انجام مى‌دهد و در آخر ماه نیز مرور و محاسبه دقیق‌ترى بر تك تك معامله‌ها مى‌كند و سرانجام در هر سال، یك حسابرسى كلى از وضعیت تجارتخانه‌اش دارد. ممكن است وضع مردم در برابر امام زمان (علیه‌السلام) نیز از این قبیل باشد كه یك مرحله از عرض اعمال، در هر صبح و هر شام انجام مى‌گیرد.

كارهایى كه مردم شب انجام داده‌اند، صبح، خدمت حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) عرضه مى‌شود و كارهایى كه از صبح تا شام انجام داده‌اند، شب به حضور آن بزرگوار ارائه مى‌شود. در مرحله‌اى دیگر، مجموع كارهاى هفتگى را در دو روز دوشنبه و چهارشنبه به حضور امام (علیه‌السلام) عرضه مى‌دارند و سرانجام در شب قدر، تمام مقدرات مردم بر وجود مقدس ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) عرضه مى‌شود.

 

آثار تربیتى این اعتقاد

چنین اعتقادى باید تاثیر مهمى در زندگى ما داشته باشد؛ چه در زندگى فردى و چه در زندگى اجتماعى، هر یك از ما باید فرض كنیم همان كارى را كه روزانه انجام مى‌دهیم، هنگام شب در معرض اطلاع شخص بزرگى كه به او فراوان احترام مى‌گذاریم، قرار مى‌گیرد. هر كسى در زندگى خود براى كسى شخصیت و احترام قائل است و دوست دارد آبرویش در مقابل او محفوظ باشد؛ براى مثال اگر دانش آموزى احتمال بدهد كه امروز یك دوربین مخفى در كلاس نصب مى‌شود كه از تمام كارهاى او فیلمبردارى مى‌كند و شب هنگام، اولیاى مدرسه آن فیلم را تماشا مى‌كنند، آیا رفتار چنین فردى در كلاس با روزهاى دیگر یكسان خواهد بود؟ هر قدر هم كه آدمى لاابالى باشد، مى‌كوشد در آن روز مؤدب‌تر و منظم‌تر باشد؛ زیرا دلش نمى‌خواهد چیزى را كه باعث آبروریزى او مى‌شود، دیگران ببینند.

آنان كه پیامبر خدا را مى‌آزارند، عذابى دردناك در پیش دارند؛ بنابراین، بر ما لازم است كارهایى را انجام دهیم كه قلب مقدس ولى عصر (عج) را خوشحال و شاد كند

حال اگر ما توجه داشته باشیم تمام اعمالى كه انجام مى‌دهیم، هر صبح و شام یا هر هفته خدمت امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشریف) ارائه مى‌شود، تاثیر بسیار بالایى در سازندگى ما خواهد داشت. اگر همواره به این حقیقت توجه داشته باشیم كه ریز و درشت سخنانى كه مى‌گوییم، تمام نگاه‌هایى كه به مكان‌ها و اشخاص مى‌اندازیم، هر گامى كه برمى‌داریم و هر حركتى كه در پنهان یا آشكارا انجام مى‌دهیم، و حتى نیت‌هایى كه مى‌كنیم، همه و همه در محضر مولا و سرورمان قرار مى‌گیرد، به طور مسلم رفتار و گفتار ما تغییر خواهد یافت؛ چرا كه هیچ یك از ما دوست ندارد امام زمان(ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) كارهایى ناشایست یا كم ارزش را از او مشاهده كند. اگر به چنین حقیقتى توجه داشته باشیم، همواره مى‌كوشیم كارى نكنیم كه دل مولایمان از ما برنجد؛ چرا كه رنجش قلب مقدس او، رنجش رسول خدا است و رنجش رسول خدا (صلى الله علیه و آله) قهر و عذاب الاهى را در پى دارد: وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ  (توبه، 60)؛ آنان كه پیامبر خدا را مى‌آزارند، عذابى دردناك در پیش دارند؛ بنابراین، بر ما لازم است كارهایى را انجام دهیم كه قلب مقدس ولى عصر (عج) را خوشحال و شاد كند.

هر كسى، كسى را دوست دارد و دلش مى‌خواهد آن دوست از او خوشحال شود. اگر به امام زمان عشق مى‌ورزیم، هیچ گاه راضى نمى‌شویم دل او از ما مكدر شود؛ البته آن بزرگوار آن قدر مهربان است كه اگر گاهى لغزش‌هاى كوچكى از ما سر بزند، براى ما استغفار مى‌كند.

اگر شخصى كه دائم توجهش به وجود مقدس ولى عصر (علیه‌السلام) است و همواره از اعمال بد مى‌پرهیزد، به طور تصادفى اشتباهى مرتكب شد، وقتى نامه عملش را خدمت ولى عصر (ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) مى‌برند، حضرت براى او دعا و استغفار مى‌كند و از خدا مى‌خواهد كه او را ببخشاید؛ اما اگر خداى ناكرده، ارتكاب گناه، رفتار همیشگى فرد باشد، لیاقت ولایت حضرت را از دست مى‌دهد كه از چنین وضعى به خدا پناه مى‌بریم .


برگرفته از آفتاب ولایت، آیت الله محمد تقى مصباح یزدى

زنان هنگام ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

زنان هنگام ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

امام زمان

 

بر اساس برخى از روایات، تعداد زنان در هنگام ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر چهارقسم، گروه بندی شده است:

گروه اول: حضور پنجاه زن در بین یاران امام

اولین گروه از زنانى كه به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف مى ‏شتابند آن هایند كه در آن ایّام مى ‏زیسته ‏اند و همانند دیگر یاران امام علیه السلام به هنگام ظهور در حرم امن الهى به ‏خدمت ایشان مى ‏رسند.

در این‏ باره دو روایت وجود دارد:

روایت اول- امّ سلمه ضمن حدیثى درباره علایم ظهور، از پیامبر اكرم صل الله علیه و آله و سلم روایت كرده است كه فرمود:

یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس إلیه كالطّیر الواردة المتفرقة حتّى یجتمع إلیه ثلاث مأة و أربعة عشر رجلاً فیه نسوة فیظهر على كلّ جبّار و ابن جبّار

 در آن هنگام پناهنده ‏اى به حرم امن الهى پناه مى ‏آورد و مردم همانند كبوترانى كه از چهار سمت به یك سو هجوم مى ‏برند به‏ سوى او جمع مى ‏شوند تا اینكه در نزد آن حضرت، سیصد و چهارده‏ نفر گرد مى ‏آیند كه برخى از آنان زن مى ‏باشند كه بر هر جبّار و جبّار زاده اى پیروز مى ‏شود.

روایت دوم- جابربن یزید جعفى، ضمن حدیث مفصلى از امام باقر علیه السلام در بیان برخى نشانه ‏هاى ظهور نقل كرده كه:

و یجیى‏ء واللَّه ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فیهم خمسون امراة یجتمعون بمكة على غیر میعاد قزعاً كقزع الخریف یتبع بعضهم و هى ‏الآیة الّتى قال اللَّه: أینما تكونوا یأت بكم اللَّه جمیعاً إنّ اللَّه على كلّ شى‏ء قدیر

به‏ خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر مى ‏آیند كه پنجاه نفر از این عدّه زن هستند كه بدون هیچ قرار قبلى در مكّه كنار یكدیگر جمع خواهند شد.

 این است معناى آیه شریفه: هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر مى ‏كند. زیرا او بر هر كارى توانا است

 

گروه دوم: زنان آسمانى

دسته دوم، چهارصد بانوى برگزیده هستند كه خداوند براى حكومت جهانى حضرت ولى ‏عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در آسمان ذخیره كرده است و با ظهور اولین گروه از زنانى كه به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مى ‏شتابند، آن هایند كه در آن ایّام مى ‏زیسته ‏اند و همانند دیگر یاران امام علیه السلام به هنگام ظهور در حرم امن الهى به ‏خدمت امام علیه السلام مى ‏رسند. آن حضرت به همراه حضرت عیسى علیه السلام به زمین مى ‏آیند.

ابو هریره از پیامبراكرم صل الله علیه و آله و سلم روایت كرده كه:

ینزل عیسى بن مریم على ثمان ماة رجل و أربع مائة امرأة خیار من على الأرض و أصلح من مضى

عیسى ‏بن مریم علیه السلام به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترین و شایسته ‏ترین افراد روى زمین فرود خواهد آمد.

به ‏فرموده امام صادق علیه السلام: هر كه چهل صبح، دعاى عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد و اگر هم پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود.

گروه سوم: رجعت زنان

سومین گروه از یاوران حضرت بقیّة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف زنانى هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آنها را زنده خواهد كرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود.

این گروه دو دسته‏ اند: برخى با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخى دیگر فقط از آمدنشان سخن به ‏میان آمده است.

در منابع معتبر اسلامى نام سیزده زن یاد مى ‏شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمّد عجل الله تعالی فرجه الشریف زنده خواهند شد و در لشكر امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بیماران خواهند پرداخت.

طبرى در "دلائل الامامة" از مفضل ‏بن عمر نقل كرده كه امام صادق علیه السلام فرمود:

"همراه قائم آل محمّدعجل الله تعالی فرجه شریف سیزده زن خواهند بود. گفتم: آنها را براى چه كارى مى‏ خواهد؟ فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بیماران را به ‏عهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرمایید. فرمود: قنواء دختر رشید هجرى، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه، زبیده‏ ام خالد احمسیّه، ام سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنّیه. این گروه سیزده نفرى رجعت خواهند كرد و خداوند براى قدردانى از ایشان، به بركت امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف آنها را زنده خواهد كرد"

امام زمان علیه السلام

یك توضیح:

در این روایت امام صادق علیه السلام از آن سیزده زن فقط نام نُه نفر را یاد مى ‏كند. در كتاب "خصایص فاطمیّه" به ‏نام "نسبیه" و در كتاب "منتخب ‏البصائر" به‏ "وتیره" و "أحبشیه" اشاره شده است.

 

گروه چهارم : بانوان منتظر

چهارمین گروه یاوران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، بانوان پرهیزكارى هستند كه پیش از ظهور حضرت بقیّة الله علیه السلام رحلت كرده ‏اند. در وقت ظهور، به ایشان گفته مى ‏شود: "امام تو ظاهر گشته است، اگر مایلى مى ‏توانى حضور داشته باشى".

 آنان نیز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.

رجعت زنان مربوط به گروه خاصّى نیست و هر بانویى خود را با خواسته ‏ها و شرایط زندگى در حكومت حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف تطبیق دهد ممكن است در آینده از رحمت خداوندى بهره ‏مند گشته، براى یارى امام عجل الله تعالی فرجه الشریف زنده شود.

یكى از آن شرایط، خواندن "دعای عهد" است كه در فرد، نوعى آمادگى براى پذیرش حكومت آخرین ذخیره الهى ایجاد مى ‏كند.

به ‏فرموده امام صادق علیه السلام: هر كه چهل صبح، دعاى عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد و اگر هم پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خداوند او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد.

 

قلب امام زمان را شاد کنید

قلب امام زمان را شاد کنید

توصیه های اخلاقی آیت ‌الله العظمی میرزا جواد تبریزی(ره) به جوانان
امام زمان

سعی كنید با افراد متدیّن معاشرت كنید و با افرادی كه فكر و حركت آنها شما را به گناه می‌كشاند هم‌صحبت نشوید، و افكار شیطانی را از فكر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شركت كنید. اذكار خود را بیشتر كنید و در هر كاری از خدا كمك بخواهید.

شیطان همواره در كمین است، امّا انسان باید آنقدر تهذیب نفس داشته باشد كه اجازه ندهد شیطان در او رسوخ كند و او را فریب دهد، لذا قبل از اینكه پشیمان شوید، شیطان را از خود برانید؛ زیرا خدای ناكرده اگر سریع به فكر خود نباشید، ممكن است نتوانید در آینده از القائات شیطان رها شوید. تا جوان هستید فرصت دارید خود را خلاص كنید.

اوّلین گام برای شما این است كه یك شخص متدین را راهنمای خود قرار دهید؛ از فردی كه خود صاحب كمال است، كمك بخواهید و قدری از روز را با او بگذرانید. سعی كنید با افراد متدیّن معاشرت كنید و با افرادی كه فكر و حركت آنها شما را به گناه می‌كشاند هم‌صحبت نشوید، و افكار شیطانی را از فكر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شركت كنید. اذكار خود را بیشتر كنید و در هر كاری از خدا كمك بخواهید.

با خود زیاد خلوت نكنید، اگر فكر گناه به ذهنتان خطور كرد از محل خارج شده، شروع به قدم زدن نمایید و خود را به كاری مشغول كنید تا فكر باطل از ذهن شما خارج شود. باید ببینید سبب اصلی تحریك شهوت شما چیست، بعد آن را علاج یا از آن دوری كنید، به مرور زمان، مسئله گناه را ـ ان شاءالله ـ فراموش خواهید كرد. اگر بتوانید هنگامی كه شیطان به سراغ شما آمد وضو ساخته و شروع به نماز خواندن نمایید، بسیار مؤثر است، در آن بركاتی است كه شما را در جهت خلاصی از این مشكل، كمك خواهد كرد.

 

توسّل به اهل بیت(ع)

اصولاً توسّل به پیامبر اكرم(ص)، صدیقه طاهره و ائمه معصومین(ع) و واسطه قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند متعال برای برآورده شدن حاجات، در اذهان عموم مؤمنین، علما و اصحاب ائمّه، از مسلّمات و مرتكزات (ثابت ها) بوده و جای هیچ شك و شبهه‌ای در آن نیست. اگر در موردی مانند این موارد كه از مسلّمات بین مؤمنین است روایات زیادی در دسترس نباشد، نه به جهت ضعف مطلب؛ بلكه به جهت وضوح مطلب و رسوخ آن در اذهان است و این خود كافی بوده و نیازی به نقل و ضبط ندارد.

اصحاب ائمّه، عمده اهتمامشان بر این بود كه در فروع [احكام دین]، جهات مختلف را مورد سؤال قرار داده و روایات آن را ضبط و نقل نمایند و در اصول و مسائل اعتقادی و آنچه كه به مقام و منزلت معصومین(ع) مربوط می‌شود، به جهت وضوح و مسلّم بودن به سؤال و نقل معدود اكتفا می‌كردند. مسئله توسل به پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت(ع) امری نیست كه كسی بتواند در آن تشكیك كند، هر چند بعضی‌ها كه نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند، از جهاتی در صدد ایجاد شبهه در اذهان مردم، به خصوص ضعفای مؤمنین هستند، امّا تلاش اینان بی‌ثمر بوده و به نتیجه‌ای نخواهد رسید.

وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»(سبا/23) اگر بنا باشد كه خداوند متعال به شفاعت كسی در روز قیامت اذن بدهد، در مرتبة اوّل پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت(ع) طاهرینش می‌باشند و رسول گرامی اسلام(ص) و ائمّه، قدر متیقّن از اذن در شفاعت برخوردار می‌باشند، همان‌طور كه قبول ولایت آن بزرگواران، اقتدا و تأسی به آنها در مقام عمل، تنها راه رسیدن به سعادت و رستگاری می‌باشد و هدایت تنها در این راه است.

مگر نه اینكه خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است: «َوَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَة؛ یعنی برای رسیدن به خداوند و تقرّب به درگاه او وسیله بجویید»(مائده/35). چه وسیله و واسطه‌ای مهم‌تر و اساسی‌تر از پیامبر اكرم(ص) و ائمّه معصومین(ع) می‌باشد؟ توسّل به آن ذوات مقدسه نه تنها در میان مؤمنین این امّت و علما و اصحاب ائمّه، امری رایج بوده، بلكه نزد انبیای سابق هم مورد توجّه بوده است؛ چنان‌كه از روایاتی كه در توبة حضرت آدم در ذیل آیه شریف:‌ «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»(بقره/37) وارد شده و غیر از این مورد، از روایات متعدد در مورد انبیا به دست می‌آید. بنابراین، توسل و التجا به آن بزرگواران و شفیع قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند متعال، جهت عظمت مقام آن حضرات در نتیجه عبودیت و نهایت تذلّل و بندگی‌شان در درگاه خداوند، ثابت است.

امام زمان

خواندن دعای توسل یا حدیث كسا و امثال آن از مصادیق: «وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَة» و موجب نجات و خلاصی از ناگواری‌ها و دشواری‌ها و ایجاد [كننده] زمینه برخورداری از بركات و مواهب می‌باشد. همان‌طور كه شفاعت آنها در آخرت موجب نجات و رهایی از عذاب آخرت است و مؤمنین به شفاعت آن بزرگواران امید دارند و خداوند متعال هم شفاعت آنها را می‌پذیرد، بر اساس آی شریف: «وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»(سبا/23) اگر بنا باشد كه خداوند متعال به شفاعت كسی در روز قیامت اذن بدهد، در مرتبة اوّل پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت(ع) طاهرینش می‌باشند و رسول گرامی اسلام(ص) و ائمّه، قدر متیقّن از اذن در شفاعت برخوردار می‌باشند، همان‌طور كه قبول ولایت آن بزرگواران، اقتدا و تأسی به آنها در مقام عمل، تنها راه رسیدن به سعادت و رستگاری می‌باشد و هدایت تنها در این راه است.

یكی از مصادیق «َ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَة» دعا است كه «حدیث كسا» را شامل می‌شود. این حدیث شریف، مصداق بارز توسل به مقام شامخ اهل بیت(ع) است، آن را بخوانید كه مضامین آن بسیار عالی است و بسیاری از افراد جهت حلّ مشكل، آن را تجربه كرده و نتیجه گرفته‌اند. و ان شاءالله به عنایت امام زمان(ع) مشكل حل می‌شود، نگران نباشید. از خدا بخواهید كه لذت عبادت را به شما عنایت نماید و بعد از چشیدن حلاوت عبادت، در قلب شما جای خواهد گرفت و معنویتی در خود احساس می‌كنید كه لذّت آن از هر چیزی بالاتر خواهد بود.

به تكالیف الهی توجّه داشته و بسیار به یاد قیامت و روز حساب باشید. سعی كنید كاری كنید كه حضرت ولیّ‌عصر(ع) از شما راضی باشد. اگر با جدیت درس بخوانید و تكالیف الهی را همراه با تهذیب نفس مدّ نظر بگیرید، ان شاءالله قلب مقدس امام زمان(ع) را شاد خواهید كرد. و در راه تحصیل با توكّل به خداوند متعال و توسل به ائمّه اطهار(ع) بكوشید تا خوب درس بخوانید و در تحصیل عجله نكنید، تا كتابی را تمام نكرده و نفهمیده‌اید كتاب دیگری را شروع نكنید. سعی كنید بعد از تمام كردن یك كتاب، آن را درس دهید.

در استفاده از جوانی و سرمایه عمر، كمال مراقبت را بنمایید كه جوانی زودگذر است و فرصت‌ها به سرعت از دست می‌روند؛ فرصت را مغتنم بشمارید و توفیق را از خداوند متعال بخواهید و از دوستی با اشخاصی كه عمر را تباه می‌كنند بپرهیزید. از شب‌نشینی و گذراندن بی‌نتیجه وقت بپرهیزید و سعی كنید با افراد متدین، مؤمن و درس‌خوان نشست و برخاست داشته باشید. سرمایه جوانی را مغتنم شمرده، این نعمت الهی را ارزان از دست ندهید.

شوخی و خنده، حكم نمك در غذا را دارد، انسان باید از شوخی و خنده زیاد بپرهیزد، به خصوص طلبه[دانشجو] جوان كه دوران سازندگی خود را می‌گذراند و خدای ناكرده شوخی و خنده زیاد موجب دلمردگی می‌شود و اگر خدای ناكرده این اتّفاق بیفتد، خارج شدن از آن حالت بسیار سخت است. هر كاری می‌كنید، معقول باشد، تا نگویند این چه طلبه‌ای است. خنده زیاد شخصیّت شما را نزد متدیّنان كمرنگ می‌كند. با دوستان متدین و مؤمن خود می‌توانید جملات معقول و موزون رد و بدل كنید، امّا باید مواظب باشید كه دروغ، تهمت، بهتان، افترا، و ایذاء كسی در آن نباشد؛ در سخن گفتن و شوخی معقول،‌ تمام جوانب شرعی و اخلاقی را در نظر بگیرید.  كاری كنید كه رضایت امام زمان(ع) در آن باشد، شكل ظاهری و حركت شما نیز به گونه‌ای باشد كه اگر كسی شما را دید، از خُلق و التزام شما لذت ببرد و مصداق «كونوا لنا زیناً» باشید، خداوند به شما توفیق بدهد.

آخرالزمان

آخرالزمان

شأن نزول آيات‏إِنَّ الْمُجْرِمينَ في ضَلالٍ وَ سُعُرٍ القمر : آيه47یا ابا صالح

بكر از عبد اللّه و او از عمر بن عبد اللّه بن حسن و او از احمد بن خليل و او از عبد اللّه بن رجاء از درى و او از عمرو بن علاء برادر ابو عمرو بن علاء و او از خالد بن سلمة قرشى و او از سعيد بن عمرو بن جعدة مخزومى از ابن ابو زرارة انصارى، از پدرش از رسول اللّه (ص) حديثى براى ما نقل كرده گفت: پيامبر خدا آيه: «إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» را قرائت كرد و فرمود: اين آيه در باره جماعتى از امت من در آخر الزمان نازل شده است كه «قدر» خداوند را تكذيب مى‏كنند.

 شأن نزول آيات، ص: 511

انتظار

انتظار

شعرانتظار

در انتظارت اي صنم ديوانه ام، ديوانه ام

مست از شرابت مي شوم پر كن تو اين پيمانه ام

بازآ ز كعبه يك شبي، آدينه را آيينه كن

شمعي، گلي، بيدل شوم در وصل تو پروانه ام

دردي زهجرانت كشم، با ياد درمانت خوشم

همچون مسيحا زنده كن، دستي بزن بر شانه ام

جايي ندارم سر زنم، بالي نمانده پر زنم

چشمان بر در مانده ام ديگر بيا در خانه ام

اي صبح بيداري ما، اكسير هوشياري ما

مست از شرابت مي شوم اي ساغر ميخانه ام

 

تمثيلي درباره جوان بودن امام مهدي عليه السلام

تمثيلي درباره جوان بودن امام مهدي عليه السلام

 

سؤال : چگونه عمر هزار ساله و پس از آن ظهور در قيافه چهل ساله حضرت مهدي عليه السلام را باور كنيم ؟

پاسخ : معمولاً موي ابرو و مژه در صورت ما ده ها سال ثابت است و هيچ رشدي ندارد ، در حالي كه موي سر و صورت در كنار آن هر لحظه رشد و تغيير و تحول است . هر دو از يك پوست و گوشت و خون و غذا و اكسيژن تغذيه مي كنند ، اما خداوند قادر اراده كرده است كه يك مو ثابت و در كنار آن موي ديگر متغير باشد .

علاوه بر آنكه هيچ دليل عقلي و نقلي و تجربي بر محدوديت عمر انسان نداريم . عمر مانند حركت است و تندي يا كندي حركت مرز ندارد ، همان گونه كه نور محدوديت ندارد . خداوند در قرآن ، عمر هزار ساله را براي حضرت نوح وخواب سيصد ساله را براي اصحاب كهف مطرح كرده است